کارگران افغانستان: ستمکشیدهتر و بیپناهتر از همیشه
در اول ماه می در سراسر جهان روز کارگر تجلیل میشود. نهادها و سازمانهای کارگری برای حقوق و امتیازات کارگران لابی میکنند، و خیلی از دولتها و شرکتها نیز این روز را بهرسمیت میشناسند. در افغانستان اما این روز با سکوت برگزار میشود، و کار چندانی برای آگاهیدهی از وضعیت کارگران و بیکاران، و نیز حقوق آنان صورت نمیگیرد.
علت اصلی این سکوت و ناتوانی در عقبماندگی است. ما حتی با تعریفی که از کار و کارگر در جوامع صنعتی اواخر قرن هجدهم رایج بود، صاحب صنعت و نیز طبقه کارگر نشدهایم. هنوز کارگرشدن و جایی برای کسب حداقل معاش، برای میلیونها تن نیروی کار افغانستان آرزوی دستنیافتنی است، و از اینرو پرداختن به مسایلی چون استثمار میان فعالان کارگری ما بیشتر تمرین تیوریک است تا برنامه عمل.
در روز کارگر، مهمترین موضوع برای مردم افغانستان بیکاری و گرسنگی است. سازمان بینالمللی مهاجرت به تازگی اعلام کرده است که از سال ۲۰۱۴ به اینسو، حداقل پنج هزار افغان در مسیر مهاجرت جان دادهاند. اکثریت قاطع این جاندادگان کشور را بهدلیل بیکاری و در جستجوی کار ترک گفتهاند. دهها هزار تن از کارگران افغانستان در کارگاههای ایران، پاکستان، ترکیه و برخی کشورهای دیگر در این مدت کشته یا زخمی شدهاند. گروه بزرگی از کارگران افغانستان در این کارگاهها شکنجه، تبعیض و استثمار شدید میبینند. گاهی این کارگران در نقش بردگان، بدون دستمزد ماهها و سالها به کار واداشته میشوند.
بهتازگی زنتایمز گزارشی از وضعیت کارگران در ایران نشر کرد که در آن چندین کارگر داستانهای تکاندهندهای را از رفتار کارفرمایان و دولت ایران شریک ساختهاند. در داستان آنان، مرگ در جریان کار بدون هرگونه بیمه و حمایت مالی و حقوقی، جراحاتی ناشی از کار که زندگی کارگران را نابود میکند، مزدهای پرداختنشده، و همدستی نظام اقتصادی و سیاسی با استثمارگران مستند شده است.
در پاکستان و ترکیه نیز نمونههایی از این رفتارها با کارگران افغانستان گزارش شده است. اما هیچ یکی از این گزارشها به اندازه تصویر تاریکی که از گرسنگی در داخل افغانستان داریم، تکاندهنده نیست. طبق آخرین گزارشها بیش از ۳۰ درصد کودکان افغانستان بهدلیل فقر مجبور به کارهای شاقهاند، و بیش از دو ثلث نفوس کشور نمیتوانند حداقل معاش لازم برای رفع گرسنگی را بهدست آورند. شهرهای افغانستان پر از نیروی کار سرگردان است که حاضرند برای ۳۰۰ افغانی، کمتر از ۵ دالر در روز کار کنند، اما فرصت چنین اشتغال نیز برای گروهی از کارگران در هفته چندبار بهآسانی میسر نیست.
نزدیک به ۶۰ درصد نفوس افغانستان هنوز بهنحوی به اقتصاد زراعتی وابستهاند، اما از آنجایی که زراعت میکانیزه نشده و دهقانان قادر به تامین حداقل نیازمندیهای معیشتی نیستند، بخشی از نیروی کار زراعتی در شهرهای افغانستان و بازارهای منطقه در جستجوی کار سرگردانند. در واقع اکثریت کارگران مهاجر در ایران و پاکستان روستانشینان اند.
در قعر جدول اقشار کارگری و بیکاران خانوادههاییاند که مردان بزرگسال آنها کشته، مفقود یا معلول شدهاند. این خانوادهها به دلیل جنگ و بیثباتی طولانی، از نظر عددی قابلتوجهاند. طالبان در سال ۲۰۲۳ اعلام کرده بودند که ۱۸۰ هزار خانواده فاقد نانآور مرد را ثبت کردهاند. عدد واقعی به مراتب بیشتر از اینهاست. از آنجایی که زنان این خانوادهها به دلیل محدودیتهای رسمی اعمالشده از سوی طالبان و نیز موانع فرهنگی، نمیتوانند همچون مردان برای جستجوی کار خانه را ترک کنند، به شهرها و محلات دیگر و یا کشورهای منطقه بروند، لذا بین گرسنگی طاقتفرسا و گدایی از یکسو و اتکا به کارشاقه کودکان و کمکهای بشردوستانه در سوی دیگر، نوسان دارند.
این دستهبندیها و تشخیص محرومترین اقشار برای درک جزئیات وضعیت کارگران، دهقانان و دیگر محرومان اقتصادی مهم است، اما وضعیت عمومی طوریست که مثلا بین تنگدستی خانوادههایی که سرپرست مرد ندارند و خانوادههایی که مردان بیکار و زنان دربند دارند، فاصله چندانی نیست تا آنان را بهدو قشر یا طبقه اقتصادی تقسیم کنیم. بعد از ۱۵ اگست ۲۰۲۱، خط فاصل میان کارگران و سایر اقشار از جمله طبقه متوسط بسیار کمرنگتر از گذشته شده است، و کتله اصلی نفوس کشور همه بیچیزان و گرسنگاناند.
حاکمیت طالبان بر پیچیدگی وضعیت افزوده است. رهبران آن گروه در کنار غصب منابع محدود اقتصادی و درگیری بر سر تقسیم عواید، مردم را به تحمل فقر و گرسنگی دعوت میکنند و حتی میکوشند فقر را امتیاز معنوی تبلیغ کنند. آنان در عمل نیز مشغول ترویج فقرند، و با بستن مکاتب و دانشگاهها بهروی زنان و تخریب نصاب تعلیمی و تحصیلی بهسود نظام مدرسهای اطاعت محور، جامعه را «مهارتزدایی» میکنند، و با اعمال سیاستهای تبعیضآمیز و محدودیتآفرین حس جستجو و ابتکار را سرکوب نموده و نیروی بشری ماهر را از کشور میرانند. در نتیجه، آینده نان و کار مردم افغانستان در سیطره امارت طالبانی بسیار تیرهتر از امروز بهنظر میرسد.
آزادی کار و تحصیل، و دیگر آزادیهای مدنی به چشم طالبان و احتمالا بهچشم اقشار متاثر از ذهنیت طالبانی، خواستهای انتزاعی و بیربط به زندگی واقعی مینمایند. اما این آزادیها نهتنها چیزهای بیربط و غیرضروری نیستند بلکه بستر لازم برای شکوفایی استعدادها و مهارتهای بشری میباشند، تا باشندگان این سرزمین بتوانند نان و آب کافی بهدست آورند و از گرسنگی و تنگدستی نجات یابند. پس در روز کارگر، لازم است تا به ضرورت تلاش برای نان و آزادی تاکید ورزیم، و تشکیل حکومتی را که بهنیازهای اولیه انسانی چون کار و تحصیل از عینک سیاه طالبانی نگاه نکند، سرلوحه کار خود قرار دهیم.