featured image

چشم‌انداز حکومت طالبان

با روی کار آمدن دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۷، سیاست‌های کلان امریکا دچار تحول شد و این کشور تصمیم گرفت مسئولیت‌های امنیتی در مناطق مختلف جهان را به کشورهای دیگر واگذار کند. این تصمیم به‌ویژه حکومت‌های ضعیف تحت حمایت امریکا را به طور مستقیم تحت تاثیر قرار داد. مذاکرات و توافق دوحه و فروپاشی نظام سیاسی در افغانستان نتیجه چنین استراتژی‌ بود. امریکا تمایلی به ادامه حضور در افغانستان نداشت و به این نتیجه رسیده بود که حکومت مورد حمایت آن‌ها فاسد و پوسیده شده است. در نتیجه، در مذاکرات دوحه با طالبان به توافق رسید و افغانستان را به این گروه واگذار کرد.

طالبان از نظر امریکا، مزیت‌های استراتژیک زیادی داشتند و می‌توانستند به عنوان شریک اطلاعاتی-امنیتی عمل کنند. طالبان با داشتن ایدیولوژی و عصبیت قومی، توانایی تسلط بر افغانستان و اداره یک دولت شکننده با هزینه‌های کم را دارا اند. طالبان در دوره دوم حکومت خود تا حدودی با شیوه‌های حکومت‌داری آشنا شده‌اند. اما دولت‌های شکننده‌ای مانند حکومت طالبان به سختی می‌توانند نیازهای شهروندان خود را برآورده کنند. طالبان از دین به عنوان ابزاری برای توجیه کمبودها و کاستی‌ها استفاده کرده و فضای عمومی جامعه را به شدت امنیتی ساخته‌اند. بسیاری از افراد و گروه‌های سیاسی و اداری حذف شده‌اند و طالبان در تلاش‌اند حکومتی یک‌دست به سبک “امیر-رعیتی” ایجاد کنند.

برای دریافت خبرنامه زن تایمز (به زبان انگلیسی)، این‌جا ثبت‌نام کنید

* indicates required

این گروه با یک ملت گسسته روبرو است؛ ملتی که بیشتر ترس از حکومت دارند تا احساس تعلق به آن. اختلافات درونی طالبان که به شدت پنهان نگه داشته شده بود، اکنون به یک موضوع کلیدی تبدیل شده است و حتی رهبری این گروه به آن اذعان کرده است. این اختلافات می‌تواند زمینه‌ساز تحولات غیرمنتظره شود. همچنین، طالبان در تقسیم مناصب اداری نیز با مشکلات زیادی روبرو اند که نشان از عمق اختلافات درونی این گروه دارد.

بر اساس نکات فوق، چهار سناریوی احتمالی برای آینده حکومت‌داری طالبان قابل تصور است:

۱. اقدامات استراتژیک برای کسب مشروعیت داخلی: طالبان ممکن است در راستای کسب مشروعیت داخلی و کاهش فاصله میان دولت و ملت، اقدامات موثری انجام دهند. همچنین ایجاد زمینه‌های تحصیلی برای زنان و مردان و بهبود شرایط زندگی، از جمله سناریوهای احتمالی است که برخی از رهبران نسل جدید طالبان نیز تمایل به آن دارند.

۲. کودتای داخلی: افزایش رقابت‌های داخلی و حمایت جریان‌های سیاسی یا کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای از این رقابت‌ها می‌تواند به کودتای داخلی منجر شود. مرگ احتمالی رهبران اصلی طالبان نیز می‌تواند مساله جانشینی را به یک چالش بزرگ تبدیل کند.

۳. افزایش نارضایتی عمومی و قیام: در صورت افزایش نارضایتی عمومی و تقویت جریان‌های مخالف طالبان، احتمال شکل‌گیری قیام عمومی وجود دارد.

۴. افزایش فعالیت‌های گروه‌های تروریستی: در این سناریو، گروه‌های تروریستی با حمایت قدرت‌های خارجی و جریان‌های ضد طالبان می‌توانند زمینه سرنگونی طالبان را فراهم کنند.

طالبان در طی سه سال حکومت‌داری، تلاش کرده‌اند با ایجاد فضای امنیتی، اعمال قدرت کنند. اما این گروه مشروعیت داخلی ندارد و در عصری که هوش مصنوعی و ابزارهای دیجیتال در حال تغییر شکل مدرن حکومت‌داری اند، طالبان با چالش‌های جدی روبرو است. ایجاد یک نظام “امیر-رعیتی” با یک دولت ورشکسته و جامعه‌ای به شدت امنیتی و ملت گسسته، راه‌حل پایدار به نظر نمی‌رسد. با کاهش بحران‌هایی چون جنگ‌های شرق اروپا و خاورمیانه، وضعیت جیوپولیتیکی افغانستان تغییر خواهد کرد و سرنوشت حکومت طالبان نیز به شدت تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.

اشتراک در خبرنامۀ زن‌تایمز

* indicates required