اصلاحات معیوب در عربستان سعودی، الگوی امیدبخش نیست
محمد بن سلمان، ولیعهد قدرتمند و عجول عربستان، اکنون مشهورترین چهره عرب است. اصلاحات مدنی او در کشورهای اسلامی از سوی گروهی از درسخواندههایی که از ملاسالاری بهستوه آمدهاند استقبال میشود. در چند سال اخیر، بخصوص از زمانی که طالبان به قدرت برگشتهاند، هموطنان ما درمورد تناقض میان آنچه در کشور مبدای دین اسلام و افغانستان میگذرد، بحث و گفتگو میکنند. عدهای بن سلمان را بهخاطر اصلاحات مدنی تمجید میکنند و او را الگوی خوب و بانی تحولی در جوامع اسلامی میدانند که شاید منجر به تضعیف بنیادگرایان و حامیان اسلام سیاسی شود. در عربستان نیز طبقه متوسط و مردم شهرنشین از گشایشهای نسبی خوشحالاند. زنان در پستهای مدیریتی حضور روز افزون یافتهاند، و در بازار و محیط کار بیشتر از گذشته دیده میشوند.
اما این حرکت آیا تازهگی دارد و بهراستی نتایج فوقالعاده و جهاناسلامگیر در پی خواهد داشت؟
در عربستان این حرکت تازه است. خوانندهگان این متن میدانند که خانواده سعود از اوایل قرن بیست وقتی قدرت را بدست گرفتند، حکومت خود را بر بنیاد اتحاد با محافظهکاران مذهبی گذاشتند. در تمام این مدت، بهخصوص در نیمه دوم قرن بیستم سراسر جهان اسلام درگیر بحران مواجهه با مدنیت غربی و دموکراسی بود، و در گوشه و کنار خاورمیانه کلان، قدرتمندان جوامع اسلامی نسخههایی از ترکیب آزادیهای مدنی، سیاسی و اقتصادی را برای مردم خود میآزمودند. اما رهبران سعودی از تخت پادشاهی که بر سه پایه قدرتمند استوار بود، هرگز تکان نخوردند و هیچگونه اصلاحات مدنی و سیاسی را فرصت ندادند. آنان نه خود راه متفاوتی را آزمودند و نه به جامعه فرصت آزمون شیوههای متفاوت زندگی و سیاست را دادند. سه پایه محکم حکومت استبدادی خانواده سعود محافظهکاری مذهبی، نفت، و حمایت غرب-بهخصوص امریکا بود.
حالا اما آن سه پایه پادشاهی به لرزه افتاده است. محافظهکاران مذهبی در عصر انترنیت و رسانه دیگر نمیتوانند ذهن مردم را بهقدر نیاز حاکمیت تخدیر و کنترل کنند. ملاهای وهابی مثل گذشته تربیون انحصاری ندارند، و در چند دهه اخیر به دلیل انقلاب در تکنالوجی اطلاعات تربیونها بهطور انفجاری گسترده و متنوع شده است. نفت عربستان نیز درحال تهنشینی است و در چند دهه اخیر ممکن چنان کاهش یابد که دیگر نتوان آن را ستون پادشاهی ساخت. درعین حال تحولات تکنولوجیک در عرصه انرژی مصرف نفت را کاهش میدهد و انرژیهای بدیل و ارزان درحال تسخیر بازارند. امریکا و حامیان غربی عربستان که بهخاطر نفت و معاملات تسلیحاتی پشت عربستان ایستاده بودند، در آینده وقتی نفت مثل امروز ارزشمند نباشد، پادشاهی خاندان سعود را در برابر تحولات بیمه نخواهند کرد. از سوی دیگر نفوذ امریکا را رقیبان تازه در منطقه بسیار بیشتر از گذشته بهچالش کشیده اند و شاید توازن کنونی در آینده نهچندان دور به سود چین یا ترکیبی از قدرتمندانی غیر از امریکا، در خاورمیانه و شمال افریقا تغییر کند. لذا، عربستان از سال ۲۰۱۷، زمانی که محمد بن سلمان ولیعهد شد، مسیر تازهای را اختیار کرد و اکنون تلاش دارد برای تخت پادشاهی سعودی پایههای تازه بتراشد. این پایهتراشی برای تخت پادشاهی و حفظ انحصار حاکمان مستبد، نقطه ضعف حرکت جاری در عربستان است. گشایشهای نسبی که معرفی شده، برای گذار پادشاهی به مرحله دیگر است که در آن اقتصاد مبتنی بر توریزم و سرمایهگذاری خارجی باید جای نفت را بگیرد. بن سلمان با پروژههای بسیار کلان دولتی تلاش دارد کشور را برای گذار اقتصادی آماده کند، و برای این کار اصلاحات فرهنگی را نیز روی دست گرفته است. او امیدوار است که جامعه شبهسکولار و آزادیهای نسبی مدنی فرصت شکوفایی اقتصادی را فراهم کند. بن سلمان برای این منظور اصلاحات داخلی زیادی را آغاز کرده و نقش مذهب، خانواده، زن و تعلیم در آن کشور در حال دگرگونی است. اما فضای سیاسی همچنان مسدود باقی مانده است.
در تمام سالهایی که حاکمان عربستان سعودی دروازههای آن کشور را بهروی هرگونه تحول مدنی و سیاسی بسته بودند، کشورهای دیگر عربی و مسلمان مسیرهای انقلاب، دمکراسی، استبداد روشن (استبداد سیاسی همراه با آزادیهای نسبی مدنی) و استبداد مذهبی غیرشاهی را میآزمودند. مصر، لیبی، عراق، سوریه، لبنان و ایران هرکدام بارها شاهد تحولات عمیق بودند و در مواجهه با جهان نو، آزمونهای سختی را سپری میکردند. ولی در تمام این تحولات یک چیز کم بود: ترکیب متوازن دمکراسی و سکولاریزم.
حتی ترکیه که در این منطقه هنوز موفقترین نمونه است، در پیمودن این راه لنگیده، و نتوانسته است همزمان دمکراسی و سکولاریزم را به پیمانه مناسب حفظ کند. سالها رهبران سیاسی آن کشور برای دفاع از آزادیهای مدنی، دمکراسی را قربانی کردند و جنرالان با مشت آهنین جامعه را به سمتی که مناسب میدانستند هدایت نمودند. گاهی دمکراسی فرصت یافته، اما ارزشهای سکولار مورد تهاجم قرار گرفته است.
حرکتی که در عربستان راه افتاده برای منطقه تازهگی ندارد. آیا بن سلمان شما را به یاد صدام نمیاندازد؟ صدام نیز مدعی بود که کشورش را بدون دمکراسی و آزادیهای سیاسی مترقی و پیشرفته خواهد ساخت. او نیز موسیقی، رقص، آزادی پوشش و تفریح را در کشور حمایت میکرد. در سیطره او نیز به زنان فرصت رانندهگی، تجارت و کار در ادارات داده میشد. تعلیم زنان و دختران در اداره او نیز محدودیتی نداشت. آوازخوانان خارجی در عراق تحت تسلط صدام نیز میتوانستند کنسرت برگزار کنند. معمرقذافی، رضاشاه، حسنی مبارک و حتی داودخان هرکدام بهگونهای همین راهی را میرفتند که بن سلمان بهپیش گرفته است. تلاش برای پذیرش ظواهر مدنی لیبرالیزم بدون دمکراسی سیاسی و راندن جامعه به سمت سکولاریزم لنگ و معیوب، بارها در منطقه ما آزموده شده و متاسفانه عواقب دردناک داشته است. وقتی جامعهای را اجازه دهید که طعم آزادیهای نسبی مدنی را بچشد ولی نگذارید که واقعاً آزاد باشد و دمکراتیک و سکولار زندهگی کند، کشور را به پرتگاهی میکشانید که احتمال دارد سر از گریبان حاکمیت طالبانی، آخندی، داعشی و یا خلقی بکشد. جامعهای که آزادی تعلیم، آواز، سفر و تفریح داشته باشد اما از آزادی سیاسی و عقیدتی محروم گردد، بیمار میشود.
اصلاحات شکلی که در کشورهای عربی رخ داده ولی با دموکراسی و اشتراک مردم در قدرت و سرمایه همراه نبوده، تاکنون به موفقیت نیانجامیده است. آزادیهای مدنی مدیریتشده از بالا منجر به واکنش اقشار پایین و عدم همراهی توده مردم میشود. زمانی که آزادیهای مدنی با دیکتاتوری و سرکوب همراه میشود، جامعه را دچار بحران میکند و جمعیت بزرگی از نسل تحصیلکرده و شهرنشین به دلیل نبود آزادی سیاسی و اقتصادی سرخورده میشوند و به حرکتهای انقلابی و تندروانه روی میآورند. آنچه امروز در عربستان رخ میدهد ممکن است فرصتی برای انتقال قدرت از نسل گذشته خانواده سعود که بر محافظهکاری فرهنگی و مذهبی استوار بود، به نسل نو آن خانواده فراهم سازد که بر لیبرالگرایی و دوری از مذهب استوار است؛ اما جامعه را آزاد و دمکراتیک نمیتواند. در چنین جامعهای نیروی اصلی آزادی که حاصل تعامل دمکراتیک آدمها در سطوح گوناگون سیاست، اقتصاد، فرهنگ و آموزش است، شکل نمیگیرد. عربستان بن سلمانی اگر موفق شود، چیزی شبیه دبی خواهد شد که در آن موسیقی و پایکوبی آزاد است، ولی دمکراسی و ابتکار و مشارکت سیاسی نیست. آنجا اقتصاد رسمی و انحصاری، و بازار تفریح و ساعتتیری رشد میکند، اما جامعه آزاد و دمکراتیک نمیشود؛ چرا که بن سلمان و همراهاناش حاضر نیستند دست از انحصار قدرت و ثروت بر دارند.