زهرا نادر و زهرا موسوی 

 در ماه حوت سال گذشته، یک رنجر طالبان در بازاری در محله‌ی چاه‌بابا در مزار شریف توقف کرد. پنج طالب از موتر پیاده شدند و دو جسد پیچیده شده در پارچه‌ی سیاه را روی سرک انداختند. فرمانده طالبان به حاضران گفت: «زنان خود را کنترل کنید وگرنه سرنوشت‌شان همین خواهد شد.» 

محمد، شاهد عینی این صحنه در مصاحبه‌ی تلفنی به زن‌تایمز می‌گوید: «آن‌ها اجساد را نزدیک دکانی انداختند و مردم را تهدید کردند که کسی از این قضیه مطلع نشود.» او می‌افزاید: «وقتی رنجر رفت، داخل آن اجساد دیگری هم بود.» 

دو جسد رها شده در محله‌ی چاه‌بابا متعلق به دو زن جوان به نام‌های فاطمه و شریفه بود که یک روز قبل از خانه‌های خود خارج شده بودند، این‌ را پری، همسایه‌ای که در مراسم تشییع جنازه‌‌ی آن‌ها شرکت داشته، به زن‌تایمز گفته است. پری می‌گوید: «من هر دو دختر را می‌شناختم. یکی از آن‌ها دختر بزرگ محله‌ی ما بود. هر دو پس از دریافت تماس‌هایی ناپدید شده بودند. روز بعد طالبان اجساد آن‌ها را در بازار انداختند. به یکی از آن‌ها از ناحیه‌ی سر و به دیگری از ناحیه‌ی صورت با گلوله شلیک شده بود. شدت تخریب گلوله به حدی بود که دیگر قابل شناسایی نبود.» 

قتل فاطمه و شریفه در امتداد حوادث ناگواری صورت می‌گیرد که از زمان بازگشت طالبان به قدرت آغاز شده است: زنان جوان در مزار شریف ناپدید می‌شوند و سپس اجساد غیرقابل شناسایی آن‌ها در شهر پیدا می‌شود. به نظر می‌رسد که این خشونت مرگ‌بار علیه زنان ریشه در اعتراضات زنان علیه رژیم طالبان در سنبله‌ی ۱۴۰۰ داشته باشد. 

در این گزارش تحقیقی، زن‌تایمز با بازماندگان و هم‌چنان شاهدانی که در تظاهرات مزار شریف دخیل بودند، صحبت کرده است. آن‌ها روایت‌های تکان‌دهنده‌ای از نحوه‌ی لت‌وکوب، ربودن، شکنجه، بازداشت و کشتن زنان توسط طالبان به دلیل نقش‌شان در تظاهرات مسالمت‌آمیز خیابانی دارند. افزون برآن، طالبان جلو نشر اطلاعات و اخبار مربوط به سرنوشت این زنان را گرفته و با تهدید خانواده‌ها سعی کردند این اطلاعات را مخفی و مسکوت نگه‌‌دارند. 

به گفته‌ی چند تن از سازماندهندگان و معترضان، حداقل دو تظاهرات بزرگ در ماه سنبله‌ی ۱۴۰۰ در مزار شریف برگزار شد. در جریان تظاهرات اول، در ۱۵ سنبله، طالبان معترضان و خبرنگاران را لت‌وکوب و تهدید کردند. محبوبه که هماهنگی آن اعتراض را بر عهده داشته، می‌گوید که در این تظاهرات کسی بازداشت نشد. 

اما در تظاهراتی که سه روز بعد، در ۱۸ سنبله برگزار شد، به گفته‌ی بازماندگان و شاهدان، نزدیک به ۸۰ نفر بازداشت شدند. ربابه که در این تظاهرات شرکت کرده بود، می‌گوید: «طالبان تمام دوستانم را که بنر و پلاکارد در دست داشتند، به طرز وحشیانه‌ای داخل یک رنجر انداختند و با خود بردند.» 

در فاصله‌ی کوتاهی بعد از آن بود که اجساد برخی از معترضان داخل و اطراف شهر پیدا شد. او می‌گوید: «بعد از آن‌روز، اجساد در هر گوشه، در جوی‌ها، در خرابه‌ها و در دشت شادیان پیدا شد. آن‌ها را شکنجه و به ضرب گلوله کشته بودند. جسد متلاشی‌شده‌ی دختری در محله‌ی ما پیدا شد. او با ما در اعتراضات شرکت کرده بود.» 

سه تن از اجساد متعلق به دوستان ربابه از جمله فروزان صافی، فعال و استاد دانشگاه در رشته‌ی اقتصاد بود. او یکی از نخستین زنان فعال و معترض بود که قتل او توسط رسانه‌ها عمومی شده بود. صافی در ۲۸ میزان ناپدید شد. بعداً جسد او در سردخانه‌ی شفاخانه‌ی ولایتی بلخ شناسایی شد. خواهر صافی به زهرا نادر (یکی از نویسندگان این گزارش) زمانی که در مورد مرگ او برای گاردین و رسانه‌ی رخشانه گزارش تهیه می‌کرد، گفت: «ما او را از روی لباس‌اش شناختیم. صورت او در اثر شلیک چند گلوله متلاشی شده بود.»  

هنگام کار روی گزارش قتل صافی، شایعاتی در مورد این‌که طالبان اجساد بیش‌تری را در شفاخانه‌ی ولایت بلخ رها کرده‌اند، شنیدیم، اما مسئولان شفاخانه این ادعا را رد کردند.  

کارکنان شفاخانه حاضر به صحبت نمی‌شوند. بنابر اظهارات یکی از فعالان جامعه‌ی مدنی و هم‌چنین یکی از داکتران سابق که یکی از بستگان‌اش در شفاخانه کار می‌کند، طالبان داکتران و مسئولان شفاخانه را تهدید کرده و به آن‌ها گفته‌اند که اجازه‌ ندارند رسماً اطلاعات مربوط به اجساد در سردخانه را با رسانه‌ها به اشتراک بگذارند. 

احمد که یکی از سازمان‌دهندگان گروه جامعه‌ی مدنی در مزارشریف بود، می‌گوید: «به‌دست آوردن اطلاعات تقریباً غیرممکن است، زیرا طالبان تمام کانال‌های ارتباطی در کشور را کنترل می‌کنند.» او توضیح می‌دهد که خانواده و بستگان قربانی نیز تهدید می‌شوند. احمد می‌گوید: «من با خانواده‌ای صحبت کرده‌ام که چند عضوش را از دست داده‌اند. بازماندگان از من خواستند که موضوع را پیگیری نکنم، زیرا می‌ترسند خودشان نیز کشته شوند.»  

او با توجه به اطلاعاتی که از طریق شبکه‌ی ارتباط شخصی خود با کارمندان صحی جمع‌آوری کرده، مدعی است که فهرستی از ۱۱۵ زن را دیده که اجساد آن‌ها در پی اعتراضات از سنبله تا عقرب ۱۴۰۰ به شفاخانه منتقل شده است. او هم‌چنین فهرستی را با زن‌تایمز به اشتراک گذاشته که اسامی و اطلاعات شش قربانی از جمله یک مرد در آن مشاهده می‌شود. 

ربابه می‌گوید: «[طالبان] همه چیز را با دقت برنامه‌ریزی کرده‌ بودند، از جمله این‌که چگونه قضایا و اسناد مربوط به قتل‌ها را مسکوت نگه‌دارند. برخی از دوستان ما صرفاً به خاطر صحبت با رسانه‌ها کشته شدند. ما فقط دو نفر بودیم که مصاحبه می‌کردیم، اما طالبان هر کسی را که به او مشکوک می‌شدند، می‌کشتند.» 

ربابه به دلیل مشارکت در تظاهرات ۱۸ سنبله بازداشت شد. او می‌گوید که ۱۱ روز در زندان شکنجه شد و سرانجام تنها پس از آن‌که خانواده‌اش ضمانت و وثیقه گرو گذاشتند، آزاد شد. 

آن‌چه در مزار شریف رخ داد، بخشی از سرکوب گسترده‌ی طالبان است که مانع اعتراضات مدنی شده است. 

هدر بار، مسئول بخش زنان دیده‌بان حقوق بشر که نسخه‌ای از این گزارش زن‌تایمز را دیده، می‌گوید: «این اتهامات بسیار نگران‌کننده هستند و باید به گونه‌ی دقیق بررسی شوند، چون [یافته‌های این گزارش] نشان می‌دهد که جمع‌آوری اطلاعات دقیق در مورد نقض حقوق بشر در محیطی که طالبان خبرنگاران افغانستان را تهدید می‌کنند، خبرنگاران بین‌المللی حضور کمی در خارج از پایتخت دارند و نظارت سازمان ملل هم ضعیف است، چقدر دشوار است.» 

 دیده‌بان حقوق بشر سرکوب خشونت‌آمیز زنان معترض در کابل را مستند کرده است: کسانی که هنوز تلاش می‌کنند تظاهرات کنند لت‌وکوب می‌شوند، به روی چهره‌های‌شان اسپری مرچ پاشیده می‌شود و با تفنگ تهدید به مرگ می‌شوند.  

پس از یک تظاهرات در ۲۷ جدی ۱۴۰۰، طالبان به خانه‌های چند معترض در کابل یورش بردند. تمنا زریاب پریانی، سه خواهرش و یکی دیگر از معترضان به نام پروانه ابراهیم‌خیل در میان بازداشت‌شدگان استخبارات طالبان بودند. طالبان، حتا بازداشت آن‌ها را علناً ​​تکذیب کردند و به نگرانی و فشار روحی بر خانواده‌های‌شان افزودند. در ماه دلو، این زنان به همراه گروه دیگری از فعالان زن آزاد شدند. طالبان اعترافات اجباری‌ تعدادی از آن‌ها را نشر کرد. 

پس از بازداشت‌ها و کشتارها در مزار شریف، محبوبه و احمد، هر دو معتقدند که طالبان توانستند تعداد زیادی از تظاهرکنندگان را شناسایی و بازداشت کنند، زیرا آن‌ها در گروه‌های واتس‌اپ معترضان نفوذ کرده بودند. 

محبوبه می‌گوید: «ما نمی‌توانستیم به کسی برای اشتراک‌گذاری اطلاعات اعتماد کنیم. مردم اجساد عزیزان خود را مخفیانه دفن می‌کردند، زیرا از کشته شدن باقی اعضای خانواده ترس داشتند.» 

او با توجه به تجربه‌ی شخصی خود می‌گوید: «زمانی که طالبان برادرم را بازداشت کردند، ما سه نفر در رسانه‌ها کار می‌کردیم، آن را علنی نکردیم، زیرا می‌ترسیدیم که برادرمان را بکشند.» براساس آمار او، بیش از ۷۵ نفر به دلیل حضور در تظاهرات بازداشت شدند، از جمله پسر همسایه‌ی خودش. 

این تقریباً همان تعداد بازداشت‌هایی است که احمد در ماه‌های پس از اعتراضات سنبله در مزار شریف به آن اشاره کرده است. او می‌گوید: «ما ۵۷ دختر و حدود ۲۰ پسر داشتیم که شکنجه شدند و چند دختر هم گزارش دادند که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند.»  

ابراهیم یکی از سازمان‌دهندگان اعتراض ماه سنبله در مزار شریف بود. او به دلیل نقش‌اش در آن تظاهرات مسالمت‌آمیز، ۱۰ روز را در بازداشت طالبان سپری کرد. او می‎‌ گوید: «دست‌های‌مان را با دستمال بستند. موبایلم را گرفتند. پاها، دست‌ها و بازوانم را بستند و به داخل اتاقی بردند. کمرم خم شده بود. مرا از روی زمین بلند کردند. بدون این‌که چیزی بپرسند، به من شوک الکتریکی وارد کردند. پس از ساعت‌ها شکنجه، ۳۶ ساعت [بدون آب و غذا] تنها ماندیم.» 

ابراهیم از شرایطی می‌گوید که در آن مأموران زندان، زندانیان را وادار به شکنجه یکدیگر می‌کردند. او می‌گوید: «طالبان یک زندانی را آوردند. شلاقی به من دادند که او را شکنجه کنم. تعجب می‌کنید که چگونه توانستم چنین کاری انجام دهم، اما اگر او را نمی‌زدم، به جایش خودم لت‌وکوب می‌شدم.» 

ربابه، در حین بازداشت کودکان را نیز در زندان طالبان دیده است. او می‌گوید: «به یاد دارم که در زندان با ما کودکانی بودند، از جمله دختر سه ساله‌ی یکی از دوستانم و فرزند پنج ساله‌ی زنی دیگر. برای شکنجه دادن زنان، طالبان به کودکان سیلی می‌زدند و اسلحه بر سر آن‌ها می‌گذاشتند. ساعت دو و نیم شب می‌آمدند و زنان را برای بازجویی می‌بردند. هر شب سه یا چهار طالب تفنگ به دوش ما را مجبور می‌کردند که علیه خود حرف بزنیم و زیر تهدید اسلحه ناخواسته اعتراف کنیم.» 

اگرچه فعالان از جمله احمد و محبوبه تلاش می‌کنند که سرنوشت معترضان را پیگیری کنند، اما بعید است که تعداد دقیق بازداشت‌شدگان، شکنجه‌شدگان یا کشته‌شدگان به طور کامل مشخص شود، یا حداقل تا زمانی که طالبان به سرکوب اطلاعات ادامه می‌دهند و کسانی را که برای انتشار مستندات تلاش می‌کنند را با تهدید و ارعاب مجبور به سکوت می‌کنند، به نظر نمی‌رسد کورسویی در این‌باره به میان بیاید. 

محبوبه می‌گوید: «آن‌ها اعتراض ما را در نطفه خفه کردند. هیچ‌کس فرصت مستند کردن و ضبط ویدئو یا عکس گرفتن را نداشت.» 

نام‌های مصاحبه‌شوندگان این گزارش مستعار است.