featured image

چرا نوشتن به زنان افغانستان مهم است؟

چند ماه پس از آغاز حاکمیت طالبان در ۲۰۲۱ من باردار بودم و برای معاینات هفته‌وار از خیرخانه به دارالامان می‌رفتم. مسیرم از سرکوتل به سرای شمالی، از آن‌جا به کوته سنگی و بعد به دارالامان بود. زن‌هایی که تنها از خانه بیرون می‌شدند نمی‌توانستند به آسانی از یک موتر به موتر دیگر جابجا شوند. مسیرهایی که تونس نداشت، در موترهای کوچک برای زنان تنها در چوکی پیش‌روی جای می‌دادند. آن چوکی یک‌نفری کنار راننده چنان‌که در کابل معمول است، دو چوکی حساب می‌شود و کرایه دوچندان دارد. یک بار اعتراض کردم و با عصبانیت راننده مواجه شدم. همه مهر سکوت به لب زده بودند. با آمدن طالب رفتار مردم با یکدیگر تغییر کرده بود. دیگر به زنان مهربانی نمی‌کردند. شهر به دست مردان زن‌ستیز افتاده بود و زنان از همه‌جا رانده می‌شدند. در آن روزها دچار دل‌بدی و نفس‌تنگی بودم، و وقتی از خانه بیرون می‌شدم حال‌ام بدتر می‌گردید.   

برای دریافت خبرنامه زن تایمز (به زبان انگلیسی)، این‌جا ثبت‌نام کنید

* indicates required

آن روز وقتی به خانه برگشتم، حس درون‌ام را از آن‌چه در مسیر راه تجربه کرده‌بودم، روی ورق نوشتم. زمستان سردی بود. شب‌ها طولانی و روزها کوتاه و پر از برف بود. با خانواده شوهرم یک‌جا در یک اپارتمان زندگی می‌کردیم، سه اتاق داشتیم و یک بخاری گازی، همه خود را با همان یک بخاری گازی گرم نگه می‌داشتیم و شب‌ها زود به بستر می‌رفتیم تا مصرف گاز کمتر باشد. در یادداشت‌های روزانه ماه دسامبر ۲۰۲۱ نوشته بودم که قیمت یک کیلو گاز به ۱۲۰ افغانی رسیده است. هنگام نوشتن آن یادداشت از مادرم و زنان دیگر پرسیده بودم که در زمستان‌های گذشته قیمت یک کیلو گاز تا چند افغانی می‌رسید، بعضی‌ها گفته بودند هفتاد افغانی و بعضی‌ها هم گفته بودند ۸۰ افغانی. در آن زمستان که اولین زمستان حاکمیت طالبان بود کابل در قحطی به‌سر می‌برد. در یادداشت‌هایم غیر از قیمت گاز و وضعیت معیشتی، احساسات زنان، نیمه حذف‌شده جامعه نیز انعکاس می‌یافت. زنان گرفتار در مخمصه فقر و تنگ‌دستی دیگر نگران ممنوعیت سفر زنان، تحصیل، کار و  آزادی فردی نبودند. درد اصلی آنان نان خانواده و مواد سوخت برای گرمایش خانه شده بود. بعد از این اتفاقات به پیرامون خود با نگاه دیگری می‌دیدم و هر تصویر ناگوار در چشم‌ام سوژه‌ای می‌شد برای نوشتن.

اوایل ماه مارچ ۲۰۲۲ در مورد دلتنگی و خانه‌نشینی خودم به هفته نامه نیم‌رخ نوشتم. دوستان زیادی آن نوشته را خواندند و تشویق شدم تا بیشتر بنویسم. من دیگر زنی نبودم که هر چه را طالب وضع کند بی‌هیچ اعتراضی تحمل کنم. من می‌توانستم نظرم را در روزنامه‌ها بنویسم و به گوش آدم‌های زیادی برسانم. از بسته شدن آرایشگاه‌ها به روی زنان، از تحقیر شدن در پارک، از کوچ اجباری همسایه‌ام که یک زن هفتاد ساله بود، از کورس پنهانی دختران و از هرچه که غیرعادی و تحمیلی بود می‌نوشتم و این نوشتن به من قدرتی اهدا کرده بود که با آن می‌توانستم بی‌عدالتی و ظلم را به چالش بکشم و بپرسم که چرا و با چه جرمی زنان و مردم افغانستان چنان زندگی دشواری را تجربه می‌کنند.

در دسامبر ۲۰۲۲ هنگامی که دانشگاه‌ها بسته شدند و شغل استادی‌ام را از دست دادم، عصبانی بودم. نوشتن تنها راه اعتراض من بود. باز قلم گرفتم و مقاله‌ای نوشتم. در آن مقاله پرسیده بودم که طالب از کجای افغانستان و چرا مخالف آموزش زنان است. نشر آن مقاله در یکی از روزنامه‌ها باعث شد که دوست و آشناهای زیادی به من گوش‌زد کنند که مراقب باشم و نباید علیه طالب بنویسم. بعد از آن به مستعارنویسی روی آوردم.

در خزان سال ۲۰۲۳ یک شب با شوهر و پسرم به شهرنو کابل رفتیم. آن‌جا به شهربازی رفتیم و ساعتی را هم به خرید در بازار سپری کردیم. موقع بیرون شدن از یک لباس فروشی، افراد امربالمعروف طالبان سر رسیدند و از ما تحقیق کردند که آیا واقعاً و همسریم یا خیر. در شهر خود امنیت نداشتیم و نمی‌توانستیم شب یا روز بدون ترس جایی برویم. هر روز قانون تازه‌ای علیه زنان صادر می‌شد و به هر سویی که به امید آخرین دریچه رو می‌آوردیم همان‌سو را به روی ما می‌بستند. من از هر دروازه‌ای که بسته می‌شد می‌نوشتم و به روزنامه‌ها می‌دادم. زنی بودم که صدای او اهمیت داشت هرچند که در کشور خودش هویت انسانی‌اش را انکار می‌کردند.

 اوایل سال ۲۰۲۴ شوهرم از کارش در یک دفتر غیردولتی منفک شد و دیگر هر دو بیکار بودیم و از ترس طالب نمی‌توانستیم در کابل زندگی کنیم. به قریه رفتیم و در قریه هم سوژه‌های زیادی بود که باید می‌نوشتم. زنانی بودند که جنگ از آنان قربانی‌های بسیار گرفته بود. زنی سه پسرش در جنگ کشته شده بود. زنی چهار بار شوهر کرده بود و سه شوهرش در جنگ کشته شده بودند. من و آن زنان تریبون داشتیم. آنان قصه می‌کردند و من می‌نوشتم و به زن‌تایمز می‌فرستادم. در ماه می‌آن سال به این فکر افتادم که بهتر است به‌جای نوشتن داستان یک زن به سراغ چندین زنی که داستان شبیه دارند بروم و تصویر بزرگتری از وضعیت زنان ارایه کنم. خوش‌بختانه دوستان و آشنایان زیادی از ولایات مختلف داشتم که می‌توانستند منابعی برای مصاحبه معرفی کنند و من بتوانم وارد عرصه خبرنگاری شوم.

در ماه می‌سال ۲۰۲۴ شامل برنامه آموزش خبرنگاری در زن‌تایمز شدم. شش ماه درس خبرنگاری خواندم و آن‌جا با اشکال گوناگون نوشتن در روزنامه آشنا شدم. دیگر تنها روایت‌‌نویس نبودم. می‌توانستم گزارش نیز بنویسم. اولین گزارشم را که بخشی از کار عملی ما بود درمورد مکاتب مخفی دختران در افغانستان تهیه کردم. این گزارش با استقبال خواننده‌ها مواجه شد. اولین بار بود که خبرنگاری می‌کردم و می‌دیدم که چطور یک جمع کلانتری را می‌توانم در گزارش‌های خبری پوشش دهم. برای زن‌تایمز زندگی زن روزنامه‌نگاری که از داخل افغانستان با نام مستعار می‌نوشت جالب بود و اهمیت داشت. بعد از نشر آن گزارش، زن تایمز برایم پیشنهاد کار رسمی داد.

در ماه اگست ۲۰۲۴ یک خبرنگار از چین با من در تماس شده بود و می‌خواست قصه مرا بنویسد. من و او هزاران کلمه رد و بدل کردیم تا او آن‌چه را می‌خواست کامل فهمید و رفت تا با کلمات خودش وضعیت زنی را تصویر نماید که در افغانستان تحت سلطه طالب خبرنگاری می‌کند. در اکتوبر ۲۰۲۴ آن نوشته در چین نشر شد. در ساعت اول نشر  ۴۰ هزار نفر نوشته را خوانده بودند. آن نوشته در چین وایرال و خیلی استقبال شد. بعد از آن جدی‌تر به نوشتن می‌پردازم. از مبارزه، از سختی‌ها و ایستادگی زنان افغانستان داستان می‌نویسم و تلاش می‌کنم تا صدای ما در جهان شنیده و نوشته‌های ما خوانده شود. 

زمانی برای گزارش قتل یک زن به دست یک جنگ‌جوی طالب تحقیق می‌کردم. با منبعی بخاطر مصاحبه تماس گرفتم. او از من پرسید که چرا صحبت کنم؟ صدای من به چه درد می‌خورد؟ مگر جهانیان از افغانستان اطلاع ندارند که من برای‌شان بگویم چه بر سر یک هموطن‌ام رفته است؟ او به مصاحبه حاضر نشد ولی من به این نتیجه رسیده بودم که من زنی افغان تقاص تصمیم اشتباه آدم‌های را می‌پردازم که هیچ شناختی از وضعیت من ندارند. پس نیاز است که فریاد سربدهم و اعتراض کنم. چرا باید زنان مضمون سیاست گروهی شود که با بزرگ‌ترین قدرت جهان توافق‌نامه امضا کرده است؟ چه کسانی در تحمیل این وضعیت بر زنان افغانستان نقش داشته‌اند؟ چه کسانی زنان را در زندان جمعی گرفتار کرده‌اند؟ نگاه جامعه مردسالار به جایگاه زن چگونه است و چرا دختران برای آزمایش بکارت به شفاخانه‌ها برده می‌شوند؟ داستان زنان باید نوشته شود، خوانده و شنیده شود. مردم افغانستان برای بیرون‌شدن از این باتلاق نیازمند کارهای بزرگ‌تر از بیان روایت‌های خودند. اما روزنامه‌نگاری آزاد در شرایط کنونی برای زنده‌نگه‌داشتن مشعل امید و ایجاد انگیزه برای تلاش جمعی به‌خاطر عبور از این وضعیت، نقش حیاتی دارد.

برای دریافت خبرنامه زن تایمز (به زبان انگلیسی)، این‌جا ثبت‌نام کنید

* indicates required

اشتراک در خبرنامۀ زن‌تایمز

* indicates required