اندوه و ترحم مردم ناکام به حال قهرمانی پیروز
افراد نخبه، قهرمانان و آنانی که برای رسیدن به ماموریت شخصی، سیاسی یا اجتماعی هزینههای سنگینی را متحمل میشوند، گاهی با گفتن داستان زندگی و شیوه مبارزه و گاهی با مرگشان احساسات جمعی مردم را بر میانگیزند و گروه بزرگی از هممسلکان، حامیان و دوستان آنان برای او اشک میریزند و اندوهگین میشوند که چرا نتوانستهاند او را در ادامه راهاش کمک کنند.
راه قهرمانی پر از سختی است، و درعین حال شیرینیها و دستاوردهای کمنظیر دارد. وقتی داستان آنان را میشنویم نباید احساس گناه کنیم که چرا هنگام سختی کنارشان نبودهایم و دستشان را نگرفتهایم. وقتی آنان اشک میریزند یا فریاد میکشند که تا رسیدن به سکوی قهرمانی زخمها خورده و رنجها کشیده اند، هرگاه رنجها و زحمات آنان ارزشی در جامعه افزوده باشد باید خوشحال شویم و به آنان افتخار کنیم که چنان قوی بوده و با اراده و تمرکز کمنظیر راه قهرمانی را پیموده اند. لازم نیست برای رنج یک قهرمان اشک بریزیم و برای ساختن مزار و تجلیلاش هزینه کنیم. در عوض خوب است از او بیاموزیم و در پیگیری هدفی که داریم مثل او سرمایهگذاری کنیم.
آقای علیرضا آساهی، قهرمان پرورشاندام که روز پنجشنبه هفته گذشته وفات کرد، برای رسیدن به مقام قهرمانی جهان از آرامش خود و خانوادهاش هزینه کرده بود. او دوست داشت به قلهای برسد و برای رسیدن به آنجا عرق ریخته، بیخوابی و رنج کشیده بود. او میتوانست به نان و آب فرزنداناش بیشتر رسیدگی کند، اگر واقعاً آسایش خانواده برای او برتر از هدف قهرمانی میبود. او در کاراته، جودو، تکواندو و بدنسازی مهارت استادی داشته و اگر مثل هزاران ورزشکار ماهر دیگر بهجای تمرکز بیشازحد به گرفتن مدال، به فکر لباس و زغال و گوشت مرغ کودکاناش میبود، حتماً از آن هنرهایش منبع درآمد نسبی میساخت، همانطوری که خیلی از ورزشکاران در سراسر افغانستان از منبع استادی و نمایشهای ورزشی نان میخورند. هر انتخاب مهم و سرنوشتساز هزینه دارد. آقای آساهی محیطاش را میشناخته و باخبر بوده است که در کشورش نظام مردمی حاکم نیست، تبعیض بیداد میکند، توده مردم با هزاران رنج دستوگریباناند، و جامعه دچار بحران بزرگی است.
تجلیل از کارها و دستاوردهای آساهی کار شایسته است. اما تبلیغ این که او قربانی بوده و ملت قدرش را ندانسته سازنده نیست، بلکه ممکن است بیجا حس تقصیر را در ذهن خیلی از هموطنانی که هیچ تقصیری در سختیهای معیشتی و حرفهای آن قهرمان نداشتهاند خلق کند. ملت مقصر نیست که کودکان آساهی، هنگامی که او سینه مرغ میل میکرده، در اتاق دیگر کچالو میخوردهاند. کسی او را وادار نکرده بود که برای مدال جهانی وزنهبرداری آرامش خانوادهاش را برهم زند. انتخاب خود او بوده است و خوشبختانه همسر و فرزنداناش نیز او را حمایت کرده بودند.
حالا اگر سرمایهداران و نهادهای ورزشی به پاس زحماتی که خانواده آساهی در پیمودن آن راه قهرمانی کشیده بودند، آنان را حمایت میکنند کار درست انجام میدهند. خانواده آساهی مستحق حمایت نهادها و سرمایهداران اند. اما ملت نباید اندوهگین باشد که ای وای آن خانواده چه رنجی کشیده است، و ما چه ملت غافلایم!
ملت رنجهای بسیار کلانتر از گوشت مرغ خانواده آساهی و دیگر استادان و قهرمانهای ورزشی دارد. امروز دهها هزار معلم با گرسنگی دستوپنجه نرم میکنند و ماهها در خانهشان سینه مرغ دیده نمیشود. میلیونها کارگر و دهقان شب و روز برای نان خشک در شهرها و قریههای کشور میتپند و بیشتر شبها بیآنکه حتی نان خشک کافی بخورند، میخوابند.
میلیونها دختر و زن پشت دیوارهای خانه زندانی شدهاند، شخصیت و هویتشان «شرعاً» انکار گردیده، هیچ فرصتی برای ابراز وجود ندارند، و عدهای از آنان بهاجبار زن چندم همسران ناخواسته میشوند. هزاران نویسنده، خبرنگار و فعال سیاسی ممنوعالقلم شدهاند و فرصت بیان عقاید و دیدگاههای خود را ندارند. تصور کنید اگر ورزش بهروی آقای آساهی بسته میشد، آنگاه او چه حال میداشت! خوشابهحال آساهی که در سالهای ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳، زمانی که میلیونها هموطناش حق رفتن به ورزشگاه نداشتهاند، او فرصت اشتراک در میدانهای رقابت بینالمللی را داشته است. در شبها وروزهایی که گروهی از هموطنان به اشکهای قهرمان ورزشی میاندیشند، هزاران هموطن ما در زندانهای طالبان شکنجه میشوند و عدهای از رنج بسیار زیر شکنجه جان میدهند.
قهرمانان شایسته آفرین اند، ولی مستحق ترحم نیستند. انرژی خود را باید برای گشودن گرههایی مصرف کنیم که مانع رشد استعدادهای مردم ما میشوند. حکومت بدوی طالبان و ناتوانی ما در تشکیل حکومت ملی-دمکراتیک مایه اصلی رنجهای فردی و جمعی شده است. زنان و مردانی که سواد، فرصت، انرژی و سرمایهای در اختیار دارند و شایق کار خیرند باید فراموش نکنند که هیچ خیری امروز به اندازه مبارزه برای آزادی، تعلیم و دمکراسی سودمند نیست. دستبهدست هم بدهیم، سازمان و نهاد بسازیم، و از حرکتهای ضد طالبان حمایت کنیم تا آن منبع شر و مایه بدبختیهای ما از قدرت کنار رود، و آنگاه ورزشگاهها و آموزشگاهها بهروی فرزندان وطن گشوده شوند و ما شاهد شکفتن استعدادهای بسیار در سراسر افغانستان باشیم.
مبارزه برای حکومت استوار بر قانون و حامی حقوق اساسی مردم مهمترین ماموریت جمعی و فردی ماست. فرزندان آساهی در سلطه طالبان آینده درخشان نخواهند داشت، حتی اگر مشکل مالی آنان را حل کنید. اگر کمکهای شما خانواده آساهی را به آسایش برساند و زمینه آموزش سالم فرزندان او را مهیا کند، جای خوشی خواهد بود. اما با اقدامات مقطعی و تلاش برای مسکنهای فردی، از باتلاق گرسنگی و استبداد رها نخواهیم شد. افغانستان امروز پر از استعدادها و قهرمانان بالقوهای است که زیر سایه امارت طالبان میپژمرند. به امید روزی که ملت قهرمان شویم و خود را از سایه سیاه استبداد بیرون بکشیم.