بحران ازدواج اجباری؛ بیشتر از یکسوم دختران افغانستان در خطر
سعی میکند اشکهایش را پنهان کند، اما قطرات اشک بر گونههایش میریزند و درد نهانش را آشکار میسازند. گاهی از پنجره به بیرون خیره میشود و گاه سرش را پایین انداخته و نگاهش را به فرش میدوزد. گویا قصد فریاد دارد و میخواهد غمهایش را داد بزند، اما میترسد. از گوشهی چشم متوجه دهان نیمهباز دروازهی اتاق است، و برای آنکه صدایش بیرون دروازه شنیده نشود، آهسته صحبت میکند. نمیخواهد کسی از خانوادهی پُرتعداد شوهرش سخنان او را بشنود.
خاتمه ۱۰ سال داشت که با مردی ۶۵ ساله نامزد شد. در اوایل نامزدی با گریه و فریاد توانست خانواده را راضی کند تا عروسیاش پنج سال به تأخیر افتد. خانوادهاش نیز پسانها پشیمان شده بودند و میخواستند این پیوند را فسخ کنند، اما وقتی طالبان حاکم شدند، پدر خاتمه کارش را در یک مؤسسهی محلی از دست داد و بهخاطر بیکاری حاضر شد با گرفتن تویانهی گزاف دخترش را به آن پیرمرد بدهد.
دفتر سرمفتش ایالات متحدهی امریکا برای بازسازی افغانستان، سیگار، در ماه اکتوبر ۲۰۲۳ در گزارشی نوشته بود که پس از سال ۲۰۲۱ میلادی، ۳۵ درصد دختران افغان پیش از رسیدن به ۱۸ سالگی و ۱۷ درصد پیش از رسیدن به ۱۵ سالگی وادار به ازدواج شدهاند.
رسانهی صدای آمریکا از قول سیگار نوشته است که ۵۷۸ مورد ازدواج اجباری بین دسامبر ۲۰۲۲ تا فبروری ۲۰۲۳ ثبت شده که در ۳۶۱ مورد آن، عروسان زیر سنّ قانونی بودهاند.
خانوادهی خاتمه در ماه اپریل ۲۰۲۲، محفل عروسی را در ولایت ننگرهار برگزار کردند و او را بهاجبار به خانهی مرد مسنی که پس از آن شوهرش خوانده میشد، فرستادند.
شوهر خاتمه مبلغ ۵۰۰ هزار افغانی تویانه پرداخت. خاتمه معتقد است که دلیل عمدهی رضایت پدرش به آن ازدواج اجباری، دریافت تویانه بوده است: «خود را به در و دیوار میزدم که مرا به این مرد پیر ندهید، ولی پدرم میگفت اگر بمیری هم همین مرد شوهرت است و هیچگاه اجازه نمیدهم ازش جدا شوی.»
خاتمه میخواست درس بخواند و خبرنگار شود، ولی جهالت خانواده، سنتهای مردسالارانه و قوانین طالبانی مانع تعلیم و رشد او شدند: «وقتی خبرنگاران را در تلویزیون میدیدم، دلم میخواست مثل آنها کار کنم. شاید اگر مکاتب بسته نمیشد، به کمک معلمان و ادارهی مکتب میتوانستم از این ازدواج نجات یابم و آرزوهایم را تعقیب کنم.»
او میگوید که در چند سال دورهی نامزدی، امیدوار به نجاتیافتن بود: «امید داشتم که درس بخوانم و از این مرد نجات پیدا کنم. میخواستم پس از ترک نامزدی اجباری، نامم را از خاتمه به آرزو تبدیل کنم. این نام را بر من گذاشته بودند تا دیگر در خانوادهی ما دختر متولد نشود و من خاتم دختران باشم. اما پس از من چهار دختر دیگر هم به دنیا آمدند.»
خاتمه حالا توسط شوهر و فرزندان شوهرش تحقیر و لتوکوب میشود. شوهرش غیر از خاتمه، دو خانم دیگر، ۱۱ فرزند و ۱۳ نواسه دارد.
این عروس کمسن حین صحبت بغض گلویش را قورت میدهد و سعی دارد آرام بگیرد. کمی آب مینوشد و میگوید: «نمیخواهم آنها خبر شوند، باز به شوهرم میگویند که من نزد کسی گریه و شکایت کردهام. شوهرم با سیم مرا میزند و میگوید پیش هرکس ناله نکن.»
خاتمه در این سرنوشت تلخ تنها نیست؛ حداقل ۱۷ دختر ۱۰ تا ۱۷ ساله به زنتایمز گفتهاند که خانوادههایشان به دلیل فقر و در بدل پول گزاف آنان را مجبور به ازدواج با مردان مسن کردهاند. این دختران در ولایتهای لغمان، ننگرهار، خوست، قندهار، کابل، مزار، بامیان و قندوز زندگی میکنند. هیچ یکی از آنان از ازدواج راضی نیستند و حداقل پنج تن از این مصاحبهشوندگان گفتهاند که از سوی شوهرانشان لتوکوب و شکنجه میشوند.
انارگلِ* ۱۶ ساله در روستای کوچکی در ولسوالی دولتشاه ولایت لغمان زندگی میکند. او پیش از حاکمیت طالبان تا صنف یازدهم درس خوانده بود. انارگل همیشه به معلم و دوستانش میگفت که دوست دارد در آینده داکتر شود و به زنان روستا کمک کند، اما خانوادهی سنتی و پدر سختگیرش بهجای حمایت از او در پیگیری آرزوهایش، او را مجبور به ازدواج کردند: «مکاتب بسته شد، ولی میخواستم به کورس خیاطی بروم. پدرم اجازه نداد و گفت باید در خانه بمانی، به زودی عروسی میکنی.»
او اوایل سال ۲۰۲۲ مجبور شد با مردی ۷۴ ساله ازدواج کند. انارگل با بغض میگوید که برای نجات از آن ازدواج مقاومت کرده، اما جز شکنجه جوابی نیافته بود: «به پدرم گفتم نمیخواهم با آن مرد پیر ازدواج کنم. پدرم تا جان داشت مرا لتوکوب کرد. پیش مادرم نالیدم، ولی او نیز گفت قبول کن و ما را نشرمان.»
شوهر انارگل مردی سختگیر و خشن است. او هر روز به انارگل دشنام میدهد و به هر بهانهای لتوکوباش میکند: «سنّش بالاست و به هر بهانه مرا میزند. میگوید غذا را خوشمزه نپختی. در زمان بارداری هم مرا میزد. پسرم معیوب بهدنیا آمد و داکتران گفتند طفل در بطنت صدمه دیده است.»
انارگلِ نوجوان حالا مادر دو فرزند است. او چهارماه قبل سعی کرد تا راهی برای طلاق پیدا کند، اما شوهرش او را تهدید به مرگ کرد: «به دختران همسایه گفتم میخواهم طلاق بگیرم و پرسیدم کجا بروم و چی کنم؟ کسی این خبر را به شوهرم گفته بود. او مرا با مشتهایش زد و گفت میکشمات، ولی طلاق نمیدهم.»
بیسوادی و ناآگاهی فرهنگی خانوادهها، فقر، مردسالاری و حاکمیت طالبان زنستیزْ اجتماع و خانواده را برای گروه بزرگی از زنان و دختران به زندان و شکنجهگاه بدل کرده است.
مروهی ۱۴ ساله، باشندهی ولایت ننگرهار، دو ماه قبل بهاجبار با مردی که ۶۰ سال عمر دارد و در ایالات متحدهی امریکا زندگی میکند، در بدل ۹۰۰ هزار افغانی نامزد شده است. او نیز مثل همتایانش در افغانستان نه این پیوند را پذیرفته و نه میتواند راهی برای نجات بیابد: «وقتی به پدرم گفتم که اگر مانع این ازدواج نشوی خودم را میکشم، پدرم سرم را از موهایم گرفت و آنقدر به دیوار زد و مرا لتوکوب کرد که خسته شد. میگفت تو ما را نامبد نساز، خودم ترا میکشم.»
مروه هفتهی گذشته با بدن کبود و درددیده نزد یکی از کاکاهای پدرش که در نامزدی او حضور داشت، رفت و از او خواست که مانع این ازدواج شود، اما او نیز پاسخ منفی داد: «او به من گفت که این تصمیم را پدرت گرفته و ما باید قبول کنیم. نمیخواهیم روابط ما با پدرت خراب شود.»
در ماه جنوری ۲۰۲۴، واشنگتنپست گزارشی با این عنوان نشر کرد: «در افغانستان جدید، دخترت را بفروش یا گرسنگی بکش». در آن گزارش، به زندگی ۱۱۸ دختر خوردسال پرداخته شده بود که در ولایت هرات در بدل پول به شوهر داده شده و درواقع فروخته شده بودند. قیمت هر دختر حداقل دو هزار دالر و برابر با هزینهی یک سال زندگی خانوادهی فقیر هراتی گزارش شده بود.
خاتمه و پنج دختر دیگر در مصاحبه با زنتایمز گفتهاند که راه برگشت ندارند و برای ادامهی زندگی با آن شرایط ناگوار نیز انگیزه و توان برایشان باقی نمانده است. خاتمه میگوید: «اگر راه نجاتی از این ازدواج تحمیلی نیابم، شاید روزی به زندگیام خاتمه دهم.»
سهیلا صبری*، زرمینه محمدی* و حمیرا جعفری* نیز در تهیهی این گزارش همکاری کردهاند.
نامهای نشانیشده با علامت ستاره* مستعارند.