رهبران طالب روی بم نشستهاند
خلیلالرحمان حقانی که خود را از «فاتحان کابل» میخواند و بعد از سقوط جمهوری اسلامی، بسیار دوست داشت در رسانهها دیده شود، عکس بگیرد و در شهر کابل به دیدار متنفذان و زورمندان برود، امروز در انفجاری کشته شد. او به سنت رهبران القاعده، همیشه با اسلحه ظاهر میشد، و میله تفنگش را چون نماد قدرت و تمایلات جهادی در نشستهای عمومی نمایش میداد. حتی واسکتاش به پرتله نظامی شباهت داشت. گفته میشود خلیلالرحمان حقانی در روزهای نخست قدرتگیری از اعمال خشونت در برابر حریفان داخلی نیز ابا نمیورزید. از جمله در خبرها آمده است که خلیل حقانی در همان اوایل هنگام بحث برسر چگونگی تشکیل اداره طالبانی و رابطه آن با جهان، به صورت ملابرادر با مشت کوبیده بود.
زورمندان طالب که با کمپاین کشتار و انتحاری از یکسو و معاملات استخباراتی با خارجیان از سوی دیگر، اداره کشور را بهدست گرفته اند، هنوز تصور میکنند که حفظ قدرت تنها با همان دو ابزار ممکن است. از اینرو در سه سال گذشته هیچ تمایلی به مدارا و اجتناب از خشونت نشان ندادهاند. نه تنها در برابر مردم جز فرمان و زندان به چیزی توسل جستهاند، بلکه مناسبات داخلی خودشان را نیز با تهدید و خشونت «تنظیم» میکنند. آنان امتیاز رقابتی خود در سیاست افغانستان را خشونت میپندارند و همه مشغول تکثیر خشونت، ایجاد مدارس جهادی و تربیت جنگجو و انتحاریاند. رقابت شدیدی برسر ساختن یتیمخانه، مدرسه و مراکز جهادی بین زورمندان طالب جریان دارد. در آینده بخشی از این نیروی انسانی کشتار در رقابتهای داخلی طالبان و برای حذف زورمندان آن گروه صرف خواهد شد.
آنان با بمگذاری روانی و آموزشی جامعه، ملت ما را به پرتگاه کشیدهاند، ولی درعین حال زمینه مرگ خونبار خود را نیز فراهم میسازند. خلیل حقانی را به احتمال زیاد یکی از میان دشمنان تروریزم یا هموطنی که خواهان آزادی و تعلیم باشد، نکشته است. او را یکی از همان بمهای انسانی که طالبان و دیگر گروههای تروریستی فعال در افغانستان تربیت میکنند، از پا در آورده است. رقابت درونگروهی طالبان هر روز تشدید میشود، و احتمال دارد به زودی آتش انتحار تا دروازه رهبران اصلی طالب، از جمله سراجالدین حقانی و ملابرادر و ملاهبتالله نیز سرایت کند.
طالبان مکاتب و دانشگاهها را بهروی نیم نفوس کشور بستهاند، و امکانات حداقلی را که برای ایجاد جامعه آرام و عاری از خشونت وجود داشت تخریب کرده اند، و هیچ منفذ فرهنگی و مدنی را برای خشم و رنج جامعه تحمل نمیکنند. شعله این همه رنج دامن رهبران طالبان را خواهد گرفت. اگر آنان از رقابتهای داخلی و بمهای انسانی که ساختهاند جان سالم ببرند، از خشم مردم نجات نخواهند یافت.