featured image

زنانی که به جرم گدایی دستگیر شدند، می‌گویند در زندان طالبان مورد تجاوز قرار گرفته‌اند

شماری از زنانی که به جرم گدایی توسط طالبان از شهر کابل دستگیر شده‌اند، می‌گویند که در زندان مورد تعرض و سوءاستفاده جنسی قرار گرفته‌اند. آنها می‌گویند که طالبان آنان را به بهانه‌ی گرفتن بیومتریک دستگیر کرده، اما در زندان افزون بر تعرض جنسی، مجبور به پاک کاری، آشپزی و لباس‌شویی کرده‌اند. 

زهرا* ۳۲ ساله،‌ مادر سه طفل قد و نیم قد است و می‌گوید برای لقمه‌نانی مجبور به گدایی شد. او تا قبل از آمدن طالبان، در بامیان زندگی نسبتا مرفه داشت. همسرش سرباز اردوی ملی بود و با معاش او مصارف این خانواده پنج‌نفره تامین می‌شد. اما پس از بازگشت طالبان به قدرت، از «زنده یا مرده» همسرش خبری نیست. به همین دلیل، او به کابل آمد تا شاید بتواند کاری پیدا کند و مصارف اطفالش را تامین کند. «پیش وکیل کوچه رفتم و گفتم که بیوه ام. گفتم مرا کمک کنید که سه اشتوکم را نان بدهم، اما وکیل کوچه گفت که کمک نیست، برو لب سرک، پیش نانوایی بنشین، شاید یک بنده خدا کمک کند.»

برای دریافت خبرنامه زن تایمز (به زبان انگلیسی)، این‌جا ثبت‌نام کنید

* indicates required

او مشوره وکیل کوچه را پذیرفت و با پسر سه ساله‌اش هر روز پیش یک نانوایی به گدایی می‌نشست. از گدایی، گاهی روزی ۱۰ تا ۲۰ افغانی درآمد داشت که پول یک یا دو نان می‌شد. زهرا می‌گوید که خودش اکثر شب‌ها چیزی نمی‌خورد تا این نان خشک، شکم اطفالش را سیر کند. زهرا از کمپاین جمع‌آوری گداها و قانون تازه طالبان چیزی نمی‌دانست تا آن‌که سه ماه پیش، بعد از ظهر یک روز، رینجر طالبان در نزدیکی نانوایی که او پیش آن می‌نشست، ایستاد. «من فکر کردم شاید به خاطر امنیت آمده باشند، اما دیدم که طرف من آمدند. بچه‌ام را به زور از بغل‌ام گرفتند و گفتند بالا شو به موتر، ما به تو معاش می‌دهیم.» 

زهرا می‌گوید که هیچ زنی همراه طالبان نبود و او به شدت ترسیده بود و مقاومت می‌کرد، اما طالبان او را به زور سوار رنجر کردند.

زهرا می‌گوید که او را سه روز و شب در یک حوزه پولیس طالبان در کابل نگه‌داشتند، و ده‌ها زن دیگر نیز مثل او آن‌جا زندانی بودند. «طالبان می‌گفتند که بنشینید نان ما را تیار کنید، کالای ما را بشویید و پاک‌کاری کنید.»

زهرا با صدایی گرفته و سرما خورده می‌گوید: «مرا گفتند بیا تو را بیومتریک کنیم. من گفتم مرا ایلا کنید، اولادهایم از گشنگی می‌میرند.»

زهرا می‌گوید که وقتی در برابر بیومتریک مقاومت کرد و برای آزادی‌اش «عذر و زاری» نمود، طالبان او را به شدت لت‌وکوب کردند، به حدی که بی‌هوش شد. او می‌گوید پس از به‌هوش آمدن متوجه شده بود که بر او تجاوز شده است. زهرا، احساس شرم می‌کند و نمی‌خواهد از تجربه تجاوز در زندان جزییات بیشتر بدهد. «چند دفعه تصمیم گرفتم خودم را بکشم، اما اولادهایم جلو چشمم آمدند. گفتم اگر من نباشم، آنان چطور نان خواهند خورد؟»

زهرا می‌گوید که از تجربه  تجاوز با هیچ‌کسی صحبت نکرده‌است: «به کی شکایت کنم؟ هیچ‌کسی پرسان نمی‌کند، خودم هم می‌ترسم که اگر بگوییم باز مرا می‌برند. از ترس جان خود و اولادهایم چیزی گفته نمی‌توانم.»

زهرا یکی از هزاران زنی است که به جرم «گدایی» توسط طالبان دستگیر شده اند. در ماه اپریل سال جاری میلادی، رهبر طالبان قانون «جمع‌آوری گدا‌ها و جلوگیری از گدایی» را امضا کرد که مطابق آن، گدایی هر کسی که «خوراک یک روز خود را داشته باشد» جرم پنداشته می‌شود و قابل مجازات است.

معینیت مبارزه با مواد مخدر وزارت داخله طالبان ریاست کمیسیون جلوگیری از گدایی را به عهده دارد و ۱۵ وزارت و معینیت دیگر،‌ از جمله وزارت امر به معروف طالبان اعضای این کمیسیون‌اند. «جمع آوری» گدایان از کابل و سایر ولایات، دسته‌بندی آنان به سه گروه (بی‌بضاعت، حرفه‌ای و تنظیم شده)، ثبت معلومات آنان در یک دیتابیس و محول کردن برخی از آنان به محاکم و «مساعدت مالی با گداهای بی‌بضاعت تا حد امکان» از وظایف اصلی این کمیسیون عنوان شده است. 

کمپاین طالبان برای «جمع‌آوری گدایان» که ماه‌ها قبل از توشیح این قانون آغاز شده بود، به طور خاص روی زنان و کودکان متمرکز بوده است. بر اساس گفته‌های مقامات طالبان، این گروه تاکنون بیش از ۵۰ هزار گدا را تنها از شهر کابل «جمع‌آوری» کرده است. ما در این گزارش با چند زنی صحبت کرده‌ایم که برای تامین مصارف روزانه کودکان‌شان مجبور به گدایی در خیابان‌های کابل گردیده و به همین دلیل از سوی طالبان بازداشت شده‌اند. این زنان می‌گویند که در بازداشت طالبان مورد آزار و اذیت، شکنجه و حتی تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند.

پروانه، ۳۵ ساله، مادر چهار کودک، نیز روایت مشابهی دارد. همسر معتاد او چهار سال است که از خانه رفته و بازنگشته است و مسوولیت خانواده پنج‌نفری‌اش اکنون به عهده پروانه است. او یک ماه پیش در شهر کابل هنگامی که در خیابان با دختر چهارساله‌اش گدایی می‌کرد، دستگیر شده و به بادام باغ منتقل شد. «من ۱۵ روز در زندان بودم. هرکس را آن‌جا می‌آوردند، حتی اطفالی را که در سرک بوت‌پاکی می‌کنند. به ما زنان می‌گفتند که چرا شوی نمی‌کنید؟ ما را لت و کوب ‌می‌کردند، پاک‌کاری و ظرف‌شویی سر ما می‌کردند.»

پروانه می‌گوید هرچند او را نیز به بهانه بیومتریک به بادام باغ بردند، اما هرگز بیومتریک نکردند. در عوض، زمانی که او با «عذر و زاری» درخواست آزادی می‌کرد، یکی از افراد طالبان به او و دو زن دیگر تجاوز کرد. «اول آمد آن کار را با من انجام داد، بعد با یک دختر جوان و یک زن دیگر.»

بیشتر از یک هفته از آزادی پروانه می‌گذرد، اما او می‌گوید که از شرم و ترس نمی‌تواند به سرک‌های شلوغ برود و فقط در کوچه خودشان گدایی می‌کند.

زهرا نیز می‌گوید از زمانی که از زندان طالبان آزاد شده، در شوک است و فقط به دروازه‌ همسایه‌هایش برای جمع‌آوری نان خشک رفته است. 

این تنها سرنوشت زهرا و پروانه نیست. زبیده* ۲۷ ساله که شوهرش در حمله طالبان در شهر قندز در سال ۲۰۲۱ کشته شده بود نیز تجربه مشابهی را بازگو می‌کند. او سه ماه قبل از مقابل یک نانوایی بازداشت شده بود: «رینجر طالبان آمد و همه ما را سوار کرده بردند. خیلی ترسیده بودم دست و پاهایم سرد و بی‌حس بود، نمی‌دانستم با ما چه کار می‌کنند. دو روز در حوزه بودیم؛ طالبان به بهانه بیومتریک، ظرف‌های‌شان را بالای ما می‌شستند، جارو می‌کردند و دیگ پخته می‌کردند. بارها گفتیم که ما اطفال خردسال داریم و باید به خانه برویم اما افراد طالبان می‌گفتند که باید بیومتریک شوید.»

زبیده می‌گوید طالبان به آنان وعده داده بودند که پس از گرفتن بیومتریک برای‌شان معاش تعیین خواهد شد و آنان دیگر مجبور به گدایی نخواهند بود. «من خوشحال شدم و قبول کردم و آن‌ها بعد از بیومتریک مرا آزاد کردند، اما تعداد زیادی از زنان گدا هنوز هم بندی بودند. بیشتر حرف‌های‌شان این بود که چرا شما شوهر نمی‌کنید تا گدایی نکنید.»

زبیده می‌گوید در دو روز و شب زندان شاهد شکنجه، تجاوز و حتی شاهد قتل دو کودک «اسفندی» نیز بوده است. او می‌گوید که طالبان این دو طفل را که همراه زنان گدا دستگیر کرده بودند، با «کیبل» به‌حدی لت و کوب کردند که جان دادند. او می‌گوید هیچ‌کس حق صحبت نداشت: «اگر در مقابل حرف‌های شان گپ می‌زدیم، ما را لت و کوب می کردند و می‌گفتند شما بی‌حیایید. در پیش چشمم آن دو طفل را کشتند که هیچ یادم نمی‌رود.» 

به نظر می‌رسد مرگ گدایان در بازداشت طالبان به حدی عادی است که این مساله را در قانون «جمع‌آوری گدا‌ها و جلوگیری از گدایی» پیش‌بینی کرده‌اند. ماده ۲۵ این قانون می‌گوید: «هرگاه گدا در یکی از مراجع مندرج این قانون وفات نماید و اقارب نداشته باشد یا اقارب وی از تسلیمی میت خودداری کنند، تکفین، تجهیز و تدفین وی توسط موظفین شاروالی مربوط صورت می‌گیرد.»

سمیه‌* ۳۰ ساله که از بی‌جاشدگان ولایت بادغیس است نیز می‌گوید که در بازداشت طالبان،‌ شاهد شکنجه شدید اطفال بوده است. «اشتوک‌ها خیلی زیاد بودند. برای بعضی‌های‌شان نان خشک می‌‌آوردند. یک طفل ضعف کرده بود. طفل‌هایی را که بوت پاکی می‌کردند،‌ اسفندی بودند یا تخم می‌فروختند با زنان یک‌جا از روی سرک جمع کرده بودند.»

سمیه مادر چهار طفل است، و می‌گوید از ساعت ۵ صبح تا ۱۱ شب با یک طفل‌اش مشغول گدایی بود و از آن طریق نان شب و روزشان را پیدا می‌کردند. اما یک ماه قبل سه زن که سر و روی‌شان با تکه سیاه پوشیده بود، از موی او گرفته و به زور سوار رینجر کردند. پس از انتقال به حوزه، او و طفل‌اش را به بادام باغ، زندان زنان فرستادند،‌ جایی که سمیه می‌گوید بیش از ۵۰۰ زن و طفل با هم زندانی بودند. «همه گریه و ناله می‌کرند. یک زن می‌گفت ۲۰ روز می‌شود که زندانی است. یکی می‌گفت ۱۰ روز می‌شود که زندانی است. یکی می‌گفت بار اول است که دستگیر شده،‌ یکی می‌گفت که بار سوم‌اش است. یکی می‌گفت که اشتوک‌اش در حوزه مانده، یکی می‌گفت اشتوک‌هایش به  خانه مانده،‌ یک حالی بود!»

این دومین بار بود که سمیه به بادام باغ می‌آمد. چند ماه قبل یک مرد به او گفته بود که برای گرفتن کمک باید به بادام باغ برود و خود را بیومتریک کند. سمیه ۱۵۰ افغانی داشت و با آن تاکسی گرفته خودش را عاجل  به بادام باغ رسانده بود. آن‌جا در یک کامپیوتر نشان انگشت شصت او را گرفتند و شماره تذکره و تلفن‌اش را ثبت کردند. «آنها گفتند که برای‌تان زنگ می‌زنیم و برای سروی به خانه‌تان می‌آییم، اما تا امروز نه زنگ زدند، نه آمدند و نه کمک کردند.»

این زنان به زن‌تایمز می‌گویند که در زندان طالبان مورد تعرض، لت‌وکوب و رفتار وحشتناک قرار گرفته بودند، و هیچ کمکی دریافت نکرده‌اند. آنان وعده‌های طالبان برای تعیین معاش را مثل دیگر وعده‌های آن گروه پوچ می‌خوانند. پروانه می‌گوید که بیومتریک گداها فقط بهانه‌‌ای برای آزار و اذیت و تجاوز به زنانی است که هیچ پناه‌گاهی ندارند.

سمیه می‌گوید که این روزها را با یک قرص نان و یک پیاز به صبح می‌رساند و از رفتن به خیابان و بازداشت دوباره به شدت می‌ترسد. زهرا نیز می‌گوید: «این روزها به دروازه‌های همسایه‌ها سر می‌زنم، نان‌های سرد و خشک جمع می‌کنم. دیگر چاره‌ای ندارم. طالبان وحشی و ظالم اند، از آن‌ها به کجا شکایت کنم؟»

اسامی آمده در متن به‌دلایل امنیتی مستعارند. یلدا امینی، نام مستعار خبرنگار آزاد است .

برای دریافت خبرنامه زن تایمز (به زبان انگلیسی)، این‌جا ثبت‌نام کنید

* indicates required

اشتراک در خبرنامۀ زن‌تایمز

* indicates required