مقاومت دیرینهی زنان در دفاع از حق آواز
مادرکلانم چندی قبل به تبریکی ازدواج برادرم ویدیویی فرستاده بود که تماشایش مرا به یاد سالهای قبل انداخت. در آن ویدیو مادرکلانم دایرهی سفیدی در دست داشت که وسط آن تصویر زنی با موهای پریشان دیده میشد. او با صدای دایره میخواند: «ما شال آوردیم ما دستمال آوردیم.. دستمال… جانه به صد ناز آوردیم.» صدایش مثل قبل بلند و تازه نبود. خودش نیز متوجه تفاوت صدایش شده بود و در آخر ویدیو گفته بود: «ببخشید که صدایم را درست کشیده نمیتوانم. اینجا همسایهها سروصدا را خوش ندارند و به پولیس شکایت میکنند. حالا هم بهخاطر شما همینقدر خواندم.» او خارج از افغانستان زندگی میکند. به واتساپش زنگ زده، گفتم: «بیبی، خودت را دلتنگ نمان، خوب کردی که دایرهات را بردی. زیاد بخوان.» مادرکلانم گفت: «هان بچیم.» و از کلکین اتاقش به بیرون نگاه کرد. او چند ثانیهای سکوت کرد و در آن فاصله، من به یاد محفل عروسیهایی افتادم که قبل از حاکمیت طالبان، در خانه برگزار میکردیم.
حالا وقتی این متن را مینویسم دوباره آن خاطرات به ذهنم زنده شده است. به یاد میآورم که اتاق پر است از زنانی با لباسهای رنگین و پرُ از زرقوبرق. هیاهو و سروصدای عجیبی جاری است. وسط اتاق چند خانم میانسال و یکی دو دختر مجرد مینشینند، دایرهای را میگیرند و آنقدر بلند مینوازند که همهی اتاق پر از هیجان میشود. زنی از جا برمیخیزد و میرقصد. دامن گلدار بزرگش هنگام رقص به دورش میچرخد. تا خوب خسته نشده میچرخد و پایکوبی میکند. نفسزنان سر جایش مینشیند و زن دیگری به میدان میآید. زنی در میانه میرقصد، و زن دیگری که میانسال است با صدای دایره میخواند: «صد سیب سرخ انداختم در بام تو دلبر/ یا غفلت است یا خواب، تو بیدار نمیشی.» زنان دیگر با صدای بلند او را همراهی میکنند: «تو بیدار نمیشی، تو بیدار نمیشی.»
زن آوازخوان چادر سفید گاچش را روی موهایش میکشد، چای مینوشد و دوبیتی تازه میاندازد. هر کسی که بیتهای پرسوزتری میخواند، دیگران تشویقش میکنند: «خیر ببینی، زنگ دل ما را کندی.»
اینان زنان عادی بودند، نه آوازخوان حرفهای. کسانی که سالهای زیادی در جمعها آواز میخواندند و با صدای دایرهی همدیگر میرقصیدند؛ گاهی با مخالفت مردان خانواده مواجه میشدند، اما کسی بهطور جدی مانع نمیشد. زنان در طول سالها رسم آوازخوانی و پایکوبی را حفظ کردهاند و با وجود تبلیغات و تهدیدهای بسیار دست از شادی و همنشینی برنداشتهاند.
ماه میزانِ سال ۱۴۰۲ بود که در پایان محفل حنابندان خواهرم، در سالون کلان و چراغانی منزل ما نشسته بودم و مهمانها دستهدسته محفل را ترک میکردند و به خانههایشان میرفتند. وقتی کسی جز من و چند نفر دیگر نمانده بود، زنی باردار که از بلندی شکمش معلوم میشد ماه هفتم یا هشتمش است نزدم آمد و گفت: «آهنگ دایره را برایم بگذار. در دلم {هوس} مانده که با صدای دایره رقص کنم.» آن زن با لباسهای مهرهدار و ارغوانیرنگش مثل شاخه پربرگی درباد میرقصید، دستها و پاهایش را چست و سبک حرکت میداد و میچرخید. او میرقصید چون عاشق رقص بود، اما چون رقص زن باردار را برخی زنان عیب میدانند، تصمیم گرفته بود در جمع کوچکتر ما برقصد. چند دختر جوان با خوشحالی او را تشویق میکردند و از این که با کودکی در شکم، چنان سبک و راحت میرقصید متعجب بودند.
حضور و صدای زنان در اجتماع قبل از تسلط طالبان نیز، توسط مردان کار ناشایستهای دانسته میشد. کاکایم به خواهرم میگفت: «این دختر بسیار چشمپاره و بیحیا است، وقتی صدای موسیقی را بشنود نمیتواند آرام بگیرد. حتی پیش روی من پایش را با ریتم موسیقی به زمین میکوبد؛ اگر این کار را نکند، زیر لب صدای آوازخوان را همراهی میکند، و من خوشم نمیآید.»
مادرکلانم و تمام زنهایی که در عروسیها و یا روزهای نوروز دور دیگ سمنک دایره میزدند، آواز میخواندند و میرقصیدند همیشه با چنین قضاوتهایی مواجه بودهاند و اجازه نداشتهاند که به آهنگهای عاشقانه گوش دهند و یا دوبیتیهای عاشقانه بخوانند، اما باوجود تمام محدودیتها و قضاوتها، میشنیدند و میخواندند.
طالبان در قانون جدیدی که به تاریخ پنج سنبله سال جاری نشر کردند، آواز زنان را عورت اعلام کردند و اینگونه حلقهی دیگری بر محدودیتهای پرشمار علیه زنان افزودند. زنان ما از قدیم با این ذهنیتها روبهرو بودهاند، ولی رسمیتبخشیدن به چنین باورهای عقبماندهای از سوی گروه حاکم، تازگی دارد. در گذشتهها، زنان برای عبور از دیوارهای اجتماعی و فرهنگی به حمایتهای رسمی امیدوار بودند و از اینکه میدیدند اقشار جهاندیده و شهرنشین به حمایت حضور زنان در اجتماع کارهایی انجام میدهند، به آیندهی فرزندانشان خوشبین میشدند. در صدسال گذشته، زنانی داشتهایم که پلههای موفقیت فرهنگی و سیاسی را از خانه تا مکتب و دانشگاه و از آنجا تا اداره و محیط کار پیمودهاند و بهکمک فضای رسمی حامی حضور اجتماعی زنان، بر موانع فایق آمدهاند. اما حالا عقبماندگیهای اجتماعی با محدودیتهای رسمی همسو گردیده است، و حتی بدتر از آن، گروه حاکم نسبت به تودهی مردم در خیلی از مسائل موضع عقبماندهتر دارد و مانع حرکت مردم میشود.
سیاستهای ضدبشری طالبان با مخالفت جدی زنان مواجه است. زنان در برابر هر اقدام محدودکننده و تبعیضآمیز طالبان اعتراض میکنند و هرجا فرصتی داشته باشند صدای اعتراض خود را به گوش هموطنان و جهانیان میرسانند. قانون جدید آن گروه نیز با اعتراضات شدید زنان و مدافعان حقوق بشر مواجه شد. در شبکههای اجتماعی کارزار «صدای زن عورت نیست» راه انداخته شد. گروهی از زنان آواز خواندند و شعر دکلمه کردند تا نشان دهند صدای زن عورت نیست. این صداها به گوش من صدای مادرکلانم و صدای زنانی را که دایره مینوازند و دوبیتی میخوانند زنده میکند. این اعتراضها مرا به یاد مقاومت دوامدار زنان در برابر سرکوب فرهنگی و اجتماعی میاندازد و اینکه چگونه این همه سال با تمام مخالفتهای خانوادگی، مذهبی و فرهنگی علیه صدای زنان، میلیونها زن دست از آوازخوانی برنداشتهاند و همیشه راهی برای بیان شادی و اندوه خود از طریق آواز و ترانه یافتهاند.
مریم محجوبه، نویسنده آزاد است.