چگونه اعتراضات معلمان زن علیه کاهش معاش به پیروزی کوچک انجامید؟
صابره *۳۵ ساله در اواسط ماه جوزای ۱۴۰۳ مثل روزهای دیگر در یک مکتب ابتداییه دخترانه در شهر کابل مشغول معلمی بود. او هر روز در دقایق آخر ساعت درسی کار خانگی شاگردان را ارزیابی میکرد و به پرسشهای آنان جواب میداد. آن روز نیز مشغول ارزیابی کار خانگی شاگردان بود که به مبایلش پیام آمد. این پیام به گروپ واتساپ معلمان آن مکتب ابتداییه فرستاده شده بود. صابره با خواندن پیام شوکه شد.
او پیش از ختم درس، صنف را ترک کرده به اداره مکتب رفت تا تاییدی آن خبر را بگیرد. در پیامی که به او فرستاده شده بود با استناد به دستور تازهی ملا هبتالله آخندزاده رهبر طالبان گفته شده بود که معاش ماهوار همۀ زنان شاغل در ادارههای دولتی که از سوی حکومت جمهوری استخدام شده و حالا زیر ادارۀ این گروه وظیفه اجرا میکنند، به پنج هزار افغانی کاهش یابد. این فرمان شفاهی ملا هبتالله طی مکتوبی از سوی ادارۀ امور طالبان به وزارتخانههای مربوطه ابلاغ شده بود. صابره آن روز یک نخسه این مکتوب را نزد آمر مکتب دید و مطمین شد که خبرِ رسیده شایعه نیست.
با اجرای آن مکتوب معاش صابره ۴ هزار افغانی کاهش مییافت، و او دیگر نمیتوانست مصارف خانواده شش نفره خود را تامین کند: «ناامیدی پیش چشمانم را گرفته بود. با خود میگفتم با پنج هزار افغانی چطور مصارف خانه را بدهم و مصارف خانواده را تامین کنم. چشم همه به طرف من است و چشم امیدشان منام.»
صابره و ۲۰۰ معلم دیگر مکاتب دولتی در یک گروه واتساپ حضور داشتند و از آن برای همصحبتی و شریککردن مسایلشان استفاده میکردند. معلمی در گروه وتساپ ایده اعتراض علیه آن تصمیم طالبان را مطرح کرد و دیگران به شمول صابره حمایت کردند.
صابره و همکارانش در محوطه مکتب دست به اعتراض زدند و تصمیم گرفتند تا تعدیل حکم رهبر طالبان به اعتراضات خود ادامه دهند و اعتصاب کنند. این اولین تجربه اعتراضی آنان بود و هیچ بنر و یا شعار چاپشده با خود نداشتند. آنان تنها یک خواست داشتند؛ معاششان نباید کاهش مییافت: «تا نتیجه نمیگرفتیم کار هم نمیکردیم. یکی از استادان ویدیوی اعتراض ما را به رسانهای فرستاد و خبر اعتصاب علنی شد.»
این معلمان تا بعد از ظهر آن روز توانستند به اعتصاب ادامه دهند. بعد از آن مدیر مکتب به آنان هشدار داده بود که از ریاست استخبارات طالبان تماس تهدیدآمیز دریافت کرده است. استخبارات طالبان گفته بودند که اگر معلمان به اعتصاب پایان ندهند، همان ۵ هزار افغانی معاش نیز بهرویشان قطع و خود آنان زندانی خواهند شد: «آمر مکتب به ما گفت اگر خاتمه ندهید منفک می شوید. من تحت امر هستم. از من خواسته شده است که معلمان معترض را به آنها معرفی کنم. در صورتی که به اعتراض ادامه دهید شما را به استخبارات معرفی میکنیم.»
این هشدار طالبان صابره را واداشت تا دست از اعتصاب بردارد؛ زیرا با ازدستدادن وظیفه شرایط اقتصادی خانوادهاش بدتر میشد و از طرف دیگر زندانیشدن بدنامی بزرگی به او و خانوادهاش بههمراه داشت.
طعم پیروزی کوچک
با همهگانیشدن این فرمان امیر طالبان، هزاران زن شاغل در مربوطات وزارتهای معارف و صحت عامه در کابل و ولایتها دست به اعتراض و اعتصاب کاری زدند. صدای اعتراض معلمان و کارمندان صحی پایتخت از طریق رسانههای تبعیدی و اجتماعی پوشش گسترده یافت.
براساس یافتههای زنتایمز، معلمان زن در شماری از مکاتب دولتی از جمله لیسۀ نسوان رحمان مینه و لیسۀ چهل دختران در کابل و شماری از مکاتب دیگر در ولایتها در داخل محوطۀ مکاتب تجمع کردند و خواستار تعدیل آن فرمان رهبر طالبان شدند. داکتران و کارمندان اداری شفاخانههای زایشگاه شهرآرا، ملالی، صحت طفل، استوماتولوژی، شیخ زاید و وزیر اکبرخان نیز برای دو روز اعتصاب کردند.
مرسل* ۳۳ ساله، در یک مکتب دولتی در ولایت سرپل معلم است. او ماهانه حدود نُه هزار افغانی معاش میگیرد. شوهرش شغل آزاد با درآمد غیرثابت دارد و منبع اصلی تمویل خانواده هشت نفری مرسل همان معاش معلمی است. این معلم زن میگوید: «زمانی که از آن فرمان خبر شدم سر وظیفه بودم. بعدش خانه آمدم و هیچ نرفتم. به مدیر مکتب زنگ زدم که دیگر نمیآیم. از این کار و معاش کرده خانه باشم بهتر است. همه استادان دلسرد شده بودند. من و سه تن از همکارانم دست به اعتصاب زدیم. مدیر مکتب ما موضوع را با مسولان طالبان در ریاست معارف شریک ساخت و گفت عدهای از استادان حاضر نمیشوند با پنج هزار افغانی در ماه درس بدهند. آنها [مسوولان ریاست معارف در سرپل] گفتند اگر درس نمیدهند، منفکشان میکنیم هیچ نیاز نیست کار کنند.» هرچند این تهدید مستقیم رییس معارف ولایت سرپل مرسل را تا جایی نگران کرده بود، اما او تصمیم گرفت تا وقتی مطمین نشود که معاشش کاهش نمییابد، به وظیفه حاضر نخواهد شد.
طالبان با تهدید انفکاک از وظیفه و پیگرد معترضان زن، مانع گسترش اعتراضات و اعتصاب کاری معلمان و کارمندان صحی شدند، اما گسترش این اعتراضات و غیرحاضری این کارمندان سرانجام طالبان را واداشت تصمیم خود را تعدیل کنند و معاش کارمندان برحال زن در ادارههای دولتی را کاهش ندهند. وزارت مالیه طالبان در ۱۷ سرطان ۱۴۰۳ خورشیدی با صدور مکتوبی اعلام کرد که معاش زنان شاغل در ادارههای دولتی مانند گذشته اجرا میشود. در بخشی از این مکتوب آمده است: «آنعده از کارکنان برحال زن داخل تشکیل اداری که مطابق کارمندان ذکور ادارۀ مربوطه همهروزه به وظایفشان حاضر و یا عملاً وظایف مندرج لایحۀ وظایفشان را انجام میدهند، در این حالت تمام معاشات و امتیازاتشان به رویت جدول منضمه تحت اجراء قرار گیرد.»
صابره ابراز خرسندی میکند که اعتراض و اعتصاب کاری او و همقطارانش ملا هبتالله را وادار ساخت تا از فرمان کاهش معاش زنان شاغل در ادارههای دولتی، عقبنشینی کند: «احساس خوبی برای همه ما دست داد از این که کار ما نتیجهبخش بود، خوشحال شدیم. گویا امتیازی به دست آورده بودیم؛ درحالی که این حق ما بود. با آنهم از ترس مدیران خود نتوانستیم در داخل مکتب بیشتر ابراز خوشحالی کنیم، چون منع و تهدید شده بودیم، اما همه قلباً خوش بودیم. همۀ معلمان و خودم این اعتراضات و این مبارزه را افتخار خود میدانیم.»
زنانی که به اجبار خانهنشین شدند
زحل* ۳۱ ساله باشنده ولایت سرپل که مدت ۹ سال در یک مکتب واقع مرکز این ولایت معلم بوده است، در ماه حمل ۱۴۰۱ منفک و مجبور به خانه نشینی شد. او قبل از حاکمیت طالبان مضامین انگلیسي، ریاضی و ورزش را تدریس می کرد، اما بعد از آنکه طالبان مکاتب لیسه و متوسطه دختران را بستند، او به دختران صنفهای ابتدایی ریاضی درس میداد.
او سرپرست خانواده شش نفری بود و بعد از منفکی، تنها منبع خانواده ۳۰۰ افغانی عاید روزانه برادرش است که نل دوانی میکند: «گاهی کار است و گاهی نیست، او هم تازه کار را شروع کرده، برایش سخت است. من اوایل برای پدر و مادرم، برادرم و خواهرانم خیلی کارها را میتوانستم اما فعلا متاسفانه پیش کلشان کمام.»
مریم* ۳۶ ساله، ۱۰ سال در یکی از ولایتهای شرقی افغانستان معلمی کرده است. در ماه عقرب ۱۴۰۲ موسسه یونیسف در آن ولایت برای جذب معلمان کودکستانها امتحان رقابتی راه انداخته بود. مریم در سه دوره امتحان زیر نظارت ریاست معارف طالبان و موسسه یونیسف کامیاب شد و کار تازهاش را با معاش ماهانه ۱۳ هزار افغانی شروع کند.
او مدت سه ماه کار کرد، اما هیچ معاش به او پرداخت نشد. زرغونه* خواهر مریم که او نیز معلم است به زن تایمز می گوید، زمانی که خواهرش به مرکز ولسوالی برای شکایت رفت، مسئولین طالبان برایش گفتند که معاشش به محرم شرعی او پرداخت میشود، درحالی که مریم مجرد بود و محرم شرعی نداشت: «خواهرم گفت، من محرم شرعی خود را نمیشناسم، اما وقتی لست معاشات پرداخت شده او را دیده بودند، متوجه شده بود، که معاش ماهانه او را رئیس معارف این ولایت دریافت میکند. وقتی خواهرم نزد رییس معارف رفت او انکار کرد.»
زرغونه میگوید، خواهرش در مورد این اتفاق به تیم نظارت پروژه شکایت کرد: «این تیم دریافت که تمام معاشات خواهرم به جیب رییس معارف و مدیر مکتب میرود. خواهرم باز به رییس معارف مراجعه کرد، او با پررویی تمام گفته بود که من ترا به کار استخدام کردهام، معاشت هم باید به من داده شود.»
مریم دوباره به یک کارمند تیم نظارت یونیسف شکایت کرد تا قضیه را بررسی کنند و معاش ماهانه او را به خودش بپردازند، اما دو روز بعد از آن منفک شد: «آنها فقط معاش دو ماه او را پرداختند و دیگر هیچ کاری نکردند. رییس معارف طالبان که جنگجو است، مریم را منفک کرده بود و زور هیچ کس به او نمیرسید.»
مریم و زرغونه مسوولیت تامین نیازهای مالی خانواده ۱۰ نفری خود را داشتند و حالا زرغونه حیران است که چطور با ۶ هزار معاش ماهانه این مخارج را تامین کند.
برای تکمیل این گزارش با ۱۹ معلم مکاتب دولتی مصاحبه شده است. از آن ۱۹ تن تعداد ۹ نفر کسانیاند که از سوی طالبان به خانهنشینی اجباری سوق داده شدهاند. این زنان بین ۲۰ تا ۵۰ سال سن و از ۳ تا ۱۸سال تجربه کار دارند. آنان در ولایتهای کابل، جوزجان، غزنی، سرپل و قندهار زندگی میکنند و حد اقل ۱۴ تنشان سرپرست خانواده اند. این زنان در دوره جمهوریت و تا پیش از فرمان رهبر طالبان بین ۶ تا ۱۵ هزار افغانی معاش دریافت میکردند.
پیش از تسلط طالبان بر افغانستان، زنان در سطوح گوناگون در وزارتخانهها، ریاستهای مستقل و ارگانهای محلی دوشادوش مردان، کار میکردند. طالبان پس از ماه اسد ۱۴۰۰ خورشیدی هزاران کارمند زن را خانهنشین کرده و وعده سپردند که معاش آنان مانند کارمندان برحال دولت پرداخته خواهد شد. در حال حاضر زنان تنها در مربوطات وزارت صحت عامه، معارف و قسماً در وزارت داخله کار میکنند. زنان از بقیه وزارتخانهها و ارگانهای دولتی منفک و یا با حفظ معاش ماهوار، خانهنشین شدهاند. زنان شاغلی که با معاش خانهنشین شدهاند، به تاریخهای مشخص شده از سوی طالبان، برای امضای حاضری به دفاتر کار قبلی خود میروند.
زحل می گوید، او پس از این معلمی نخواهد کرد و امیدی برای بهبودی سرنوشت معلمین زن و دختران متعلم ندارد: « چقدر به علاقهمندی تحصیل کردم، درس خواندم تا بتوانم به جامعه خود خدمت کنم، اما {حالا} احساس میکنم در زندانم. هر روز با دیدن این حالتها خیلی شکسته میشوم.»
ثنا عاطف و مهتاب صافی نام مستعار خبرنگاران زن تایمز در افغانستان است.
*برای مصونیت مصاحبهشوندگان، در این گزارش نامهای مستعار استفاده شده است.