لطیفه شجاعی، نظامی پیشین: افراد در معرض خطر باید به کشورهای امن انتقال یابند
اشاره: پس از سقوط جمهوریت در ۱۵ آگست ۲۰۲۱، نظامیان، به شمول زنان نظامی، بیشترین قربانی را دادند. این نظامیان، با اینکه در جبهۀ مقابله با گروه طالبان حضور داشتند، اما توجه کمتری به امنیت و نجات آنها از سوی جامعۀ جهانی صورت گرفت.
بر اساس گزارشهای منتشرشده، شمار زیادی از نظامیان حکومت پیشین از سوی طالبان بازداشت، ترور و یا مفقود شدند. شماری نیز از راههای غیرقانونی به کشورهای همسایه فرار کردند و هنوز در تلاش برای نجات خود و خانوادههایشاناند.
در این گفتگو، با لطیفه شجاعی، یکی از زنان نظامی پیشین، دربارۀ زندگیاش قبل و بعد از سقوط حکومت صحبت کردهایم. او دارای مدرک تحصیلی لیسانس در بخش نظامی و دارای مدرک تحصیلی ماستری در بخش حقوق جزا وجرمشناسی است. در مدت شانزده سال دورۀ خدمت خود در آمریت پلان و گزارشات ریاست حقوق بشر، آمریت عمومی کودکستانهای وزارت امور داخله، معاونت امنیتی زندان زنان پلچرخی، آمریت عمومی خشونتهای فامیلی و معاونت ریاست جنایی وزارت داخله فعالیت و همچنین بهعنوان قوماندان نیروهای ویژه خدمت کرده است.
زنتایمز: خانم شجاعی عزیز ممنونم که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید. ابتدا میخواهیم از زندگی شخصیتان بدانیم که از کجا و چگونه آغاز شد؟
شجاعی: من در حین جنگهای داخلی در دیار غربت به دنیا آمدم. مراحل تحصیلی خود را در مهاجرت در ایران و پاکستان گذراندم. هنگامی که تصمیم به ادامۀ تحصیلات عالی گرفتم، به خاطر وضعیت مهاجرتی، اجازۀ ورود به دانشگاه را دریافت نکردم. از اینرو، مجبور به بازگشت به کابل با خانواده شدم.
در کابل، در رشتۀ اقتصاد در دانشگاه ننگرهار قبول شدم. با این حال، به دلیل نداشتن مهارت در زبان پشتو، خانواده به من اجازۀ ادامۀ تحصیل ندادند. سپس در سال ۱۳۸۴ به عنوان نامزد پارلمان از ولایت دایکندی راه یافتم، اما متأسفانه رأی لازم را نتوانستم کسب کنم.
پس از این تجربه، به امور فرهنگی پرداختم و مجلهای به نام «آسمان دایکندی» را تأسیس کردم که به صورت هفتهنامه منتشر میشد. با وجود مشکلات و محدودیتهای زیاد، کوششهایم در این زمینه ادامه داشت.
در نهایت، تصمیم گرفتم که به تحصیلاتم ادامه دهم و به کابل بازگردم. پس از گذراندن آزمون کانکور، وارد اکادمی نظامی پولیس شدم که بعدها به نام اکادمی شهید عبدالرازق شناخته شد. پس از چهار سال تحصیل، در سال ۱۳۸۸ با دریافت مدرک لیسانس از این اکادمی فارغالتحصیل شدم.
زنتایمز: از رتبههای نظامی و بخشهاییکه کار کردید به ما بگویید، اینکه از کدام رتبه عملاً در نظام افغانستان کار را شروع کردید و نهایتاً به کدام رتبه رسیدید؟
شجاعی: پس از چهار سال تحصیل، به رتبۀ افسر دوم سارن از اکادمی فارغالتحصیل شدم و سپس مدتی در ریاست جندر حقوق بشر و سپس در ریاست جنایی فعالیت کردم. سپس به عنوان معاون عضو زن وزارت داخله در بخش جلب و جذب زنان کار کردم. در این دوره، به عنوان آمر عمومی خشونتهای خانوادگی، در وزارت داخله فعالیت نمودم و مسئولیت مدیریت موارد خشونت خانوادگی از ۳۴ ولایت را برعهده گرفتم.
بعداً، به عنوان فرمانده زن نیروهای ویژه [اسپیشلفورس] منصوب شدم؛ این اولین بار بود که یک زن به عنوان فرماندهی این نیروها منصوب میشد. در سال ۱۳۹۰ با دوازده دختر دیگر که تازه به بخش نظامی وارد شده بودند، به ولایت خوست اعزام شدیم و در یک کمپ آمریکایی ۴۵ روز آموزش کوماندویی دیدیم.
پس از اتمام آموزش، به عنوان قوماندان سوق و ادارۀ خانمها مسئولیت این واحد را به عهده گرفتم. با ارسال دختران به ولایات، بهویژه در مناطق جنگی، آنها را با هدف انجام مسئولیتهای تلاشی به خدمت مردم افغانستان فرستادم.
سپس در سال ۱۳۹۵، به عنوان معاون امنیتی زندان زنان پلچرخی تعیین شدم. در این زندان، با شورش زندانیان و شرایط خطرناک مواجه شدم. با لیست کردن و تبدیل زندانیان شورشی به دیگر ولایات، اوضاع را کنترول کردم و مسئولیتهای مختلف اداری را در زندان بر عهده گرفتم.
سپس در سال ۱۳۹۷ به عنوان آمر عمومی کودکستانهای وزارت داخله تعیین شدم. بعداً به عنوان آمر پلان گزارشهای ریاست جندر منصوب شدم و پلان استراتیژیک سال ۱۴۰۰ را نوشتم. با وجود زحمات بسیار در نظام افغانستان، در شرایط سخت نیز به مسئولیتهای مختلف پاسخ دادم.
من در نظام افغانستان با معاش ناچیز سالها زحمت کشیدم. وظایفی که اجرا میکردم سخت بود و نوکریوالی داشت. معاون امنیتی محبس که بودم شبها با زندانیان یکجا بودم. درمحبس هیچ فرقی با محبوس نداشتم. در یک محبس با اتاق جداگانه بودیم و یا در مأموریتهایی که اشتراک کردم، کلا جنگ رودررو با طالب بود. در آنجا جانم در خطر بود و امکان مردنم هر لحظه وجود داشت، من هم خانواده داشتم و ماهها خانوادهام را نمیدیدم. قبل از سقوط نظام به حیث قوماندان به اکادمی پولیس معرفی شدم و قرار بود که با سهصد دختر از ولایات جنوبی کشور به مدت شش ماه به ترکیه بروم، اما همان روزی که من مکتوبم را گرفتم و به اکادمی پولیس رفتم و درحال صحبت با دختران بودم، به من زنگ آمد و گفتند که از اکادمی بیرون شو که طالبان آمدند.
زنتایمز: از تجربۀتان از روز آمدن طالبان به کابل بگویید و اینکه پس از آن چگونه توانستید برای حفظ جانتان تلاش کنید؟
شجاعی: پس از اینکه به من اطلاع دادند که طالبان وارد شهر شدند. این حادثه نهتنها برای من ناراحتکننده و شوکهکننده بود، بلکه بر روحیهام تأثیر منفی گذاشت. با آن هم با هدف جلوگیری از ناامیدی و تحت تأثیر بودن دختران تازهوارد، گوشی را خاموش کردم و هیچ چیزی به آنها نگفتم. اما به دختران هم خبر رسیده بود و همۀ آنها نگران شده بودند و من تلاش کردم به آنها روحیه و امید بدهم. در حالی که قیامت در قلبم برپا بود، به آرامش به دختران گفتم این یک تغییر قدرت است، مثل اینکه یک نظام دیگر میآید. شما نباید بترسید، بلکه لباس نظامی خود را تبدیل کرده و لباس ملکی بپوشید و سریع از آکادمی خارج شوید. برایشان گفتم کارتهای هویتتان را پنهان کنید. زمانی که بیرون شدیم، همه در حال فرار بودند و همان روز قیامتی بود که ما به چشم خود دیدیم. در زمان سقوط نظام من رتبۀ سمنوالی داشتم و اگر نظام سقوط نمیکرد، حالا رتبۀ ملپاسوالی که همان جنرالی است را نیز به دست میآوردم. به همین دلیل، اکثریت دوستانم میگفتند پنهان شوم و همه نگران من بودند. همان روز من پیادهپیاده به خانه رفتم و در مسیر با خود فکر میکردم که کجا برویم تمام شهر را طالب گرفته بود. جایی برای پنهان شدن من و خواهرم، که کارمند وزارت دفاع بود، نمانده بود. اگر به ولایتمان میرفتیم، آنجا هم شناختهشده بودیم و مردم منطقه برای خوشخدمتی ما را به طالبان تسلیم میکردند. ما هیچ جایی برای ماندن نداشتیم و من و خواهرم با استفاده از چادری حتا تلاش کردیم تا از طریق پروسۀ تخلیه از میدان هوایی به بیرون برویم، اما نتوانستیم خارج شویم.
خانوادهام از راه قاچاق به پاکستان رفتند و من و دو برادرم در کابل ماندیم، چون به ما گفته شده بود که از طریق پروسۀ تخلیه به خارج منتقل خواهیم شد. من در مدت یکونیم سال ماندن در کابل بیست بار محل بودوباش خود را تبدیل کردم. در این مدت حتا همکاران نظامی ما، که به طالبان پیوسته بودند، تلاش داشتند موقعیت مرا شناسایی و به دام طالبان بیندازند، اما پس از مشکلات بیشمار با پول گزاف ویزا گرفتم و در ماه جون سال ۲۰۲۲ به پاکستان آمدم.
زنتایمز: در مدتیکه در کابل بودید، با چه مشکلاتی روبهرو شدید؟ شما گفتید که بیست بار محل زندگیتان را تغییر دادید. در این مورد بیشتر بگویید؟
شجاعی: در مدتیکه در کابل بودم تعدادی از همکاران نظامی ما، که کار با طالبان را شروع کرده بودند، تلاش داشتند مرا به دام بیندازند. از جانبی از اینکه من با دو برادرم زندگی میکردم و مردم هم ترسیده بودند، بهآسانی به ما خانه نمیدادند و نمیخواستند به خطر بیافتند. از راه قاچاق هم نخواستم به بیرون از افغانستان بروم، چون خیلی از نظامیان، پس از عبور از مرز، توسط مأموران کشورهای همسایه بازداشت و تحویل طالبان داده شده بودند. طالبان در ۲۵ آگست ۲۰۲۱ یک برادرم را از شهر نیلی، مرکز ولایت دایکندی، بازداشت و مدت ۲۷ روز زندانی و شکنجه کردند تا از موقعیت من باخبر شوند، اما برادرم تا آخر چیزی نگفته بود؛ فقط گفته بود که خواهرانم از میدان رفتند و من نمیدانم کدام کشور رفتهاند. در آن زمان به کمک ریشسفیدان و پرداخت پول، برادرم را به ضمانت آزاد کردم و بعد آنها را از راه قاچاق به پاکستان فرستادم و خودم با ویزا از مرز اسپینبولدک به این کشور رفتم.
زنتایمز: با توجه به محدودیتهایی که پاکستان بر مهاجرین افغانستانی وضع کرده است از شرایط بودوباشتان در این کشور بگویید؟
شجاعی: ما در پاکستان با روحیۀ خراب و آرزوهای بربادرفته آمدیم. از غمِ زیاد، افسردگی گرفته بودم. پس از آمدن تنها یکبار ویزای خود را تمدید کردم و سپس چهار ماه آن را تمدید نکردم تا اینکه به خاطر این خلافورزی جریمه شدم و پس از آن دوباره درخواست تمدید ویزا دادم. وضعیت مهاجرین بسیار خراب است. خیلی از کسانی که چهل یا پنجاه سال اینجا کار و زندگی داشتند را بیرون کردند و تعدادی دیگر را نیز همچنان بیرون میکنند. به ما هم گفتهاند که حتماً باید ویزا داشته باشیم. نگران آیندهایم و اگر ما را رد مرز کنند، ممکن به بدترین وضع کشته شویم. کمیساریای عالی سازمان ملل (UNHCR) هم هیچ تلاشی نمیکند. توقع ما این است که حداقل تا زمان تعیین سرنوشت پروندۀمان ما را از کشور همسایۀ افغانستان، که دسترسی طالب به آن ممکن است، به یک کشور امن دیگر انتقال دهند. بیشتر خانمهایی که مانند من تجربۀ نظامی دارند و در اسپیشلفورس خدمت کردهاند، جانهایشان در معرض خطرند. فعلاً امیدم فقط به خداست و از سازمان ملل نیز قطع امید کردهام.