کودکان تا کی قربانی مهمات منفجرناشده در افغانستان شوند؟
ثنا عاطف* مهتاب صافی*
راحله*، ۱۰ ساله، در ۹ حمل ۱۴۰۲ زمانی که با ۷ کودک دیگر در یکی از ولسوالیهای ولایت جوزجان به سوی مکتب روان بودند، متوجه شیء ناشناسی شدند و آن را به سنگ زدند. این کار آنها نهتنها نتوانست حس کنجاوي آنها را ارضا کند، بلکه غمانگیزترین حادثۀ عمرشان را رقم زد. چیزی که آنها یافته بودند، ماین منفجرناشده بود که انفجار آن دو تن از دوستان راحله را کشت و خود او را با پنج تن دیگر زخمی کرد.
راحله که در این حادثه دستانش بهشدت زخمي شده بود و هنوز هم یک چرۀ کوچک از ماین در دست چپ او دیده میشود، به زنتایمز میگوید که هر روز درد میکشد و اصلاً یادش نیست آنروز چه اتفاقی برای او و دوستانش افتاده است: «در کوچه ساعتتیری میکردیم، رؤیا و سمانه پیش بودند، آنها اول ماین را پیدا کردند. چند دقیقه بعد آتش به سوی من آمد و به زمین افتادم.»
تمام کودکانی که با او زخمی و کشته شدند، در سنین بین ۸ تا ۱۰ ساله بودند. رحمن*، پدر راحله آنروز میخواست با بایسکل به طرف وظیفۀ معلمی برود که صدای انفجار را شنید. او بهزودترین فرصت خودش را به محل حادثه رساند و آنجا دریافت که یک خواهرزادۀ او در بین کشتهشدگان، و دختر و سه خواهرزادهاش در بین زخمیها هستند. او که شدیداً وحشتزده و ناراحت بود، به کمک مردم محل توانست زخمیها را به نزدیکترین شفاخانه برساند: «آنها را به شفاخانۀ ولایتی رساندیم و حال هیچکس خوب نبود. پنج کودک دیگر نیز مثل دخترم همه از ناحیۀ دست و پا زخم برداشته بودند. بسیار میترسیم؛ زمین و حتا کوچههای ما امن نیست.»
او میگوید یک سال پیشتر، در کوچۀ کمی بالاتر از خانۀ آنها، براثر انفجار یک ماین در کنار خانههای مسکونی، یک کودک کشته شد و چندین کودک دیگر، که در حال بازي بودند، زخمی شدند.
رحمن، بهخاطر مشکل اقتصادیاش، نتوانست مصارف عملیات دوم راحله را بپردازد و حتا یک تکۀ کوچک آهن، که در دستان راحله جا مانده است، حال او را بدتر از پیش میکند: «ماههاست میبینیم که در دستانش آهن دیده میشود، ولی آنقدر پول نیست که او را درمان کنم. نمیتوانم هیچ کاری برای او انجام دهم.»
این تنها راحله نیست که براثر انفجار ماین دچار معلولیت میشود، بلکه در ولایت جنوبی قندهار، قیس* ۹ ساله نیز که هر روز عصر در یک میدان خاکي در یکی از ولسوالیهای این ولایت کرکیت بازي میکرد، حالا دیگر نمیتواند بدود. او در ماه حوت ۱۴۰۱ براثر انفجار ماین زخمی و پای چپش از قسمت زانو قطع شد.
ساعت نزدیک ۱۲ چاشت بود. مادر قیس از او خواست برای پدرش، که در فاصلۀ یک کیلومتري از آنها مصروف دهقانی بود، غذا ببرد. قیس برای اینکه بتواند غذا را زودتر به پدرش برساند، راه میانبر را انتخاب کرد. در حالی که اطلاع نداشت از راهی که میخواهد بگذرد، پاکسازي نشده است و ممکن است مهمات منفجرناشده از جنگهای گذشته در آن باقی مانده باشد. قیس در حال رفتن ناخودآگاه پا بر ماین میگذارد که زیر خاک پنهان بوده است. ماین ناگهان منفجر میشود و او را درون سبزهها پرتاب میکند. قیس در گفتگو با زنتایمز میگوید که وقتی انفجار صورت گرفته، نمیدانسته که چه اتفاقی افتاده و بیهوش شده است: «وقتی چشمانم را باز کردم، در شفاخانه بودم. دردی شدیدی داشتم و نمیدانستم چه اتفاق افتاده. پدرم کنارم بود و مرا آرام میساخت.»
قیس بعد از سه ساعت متوجه شد که یک پایش قطع شده است و این برای او شوکآور و ناامیدکننده بود. چون که او آرزو داشت در آینده بازیکن عضو تیم ملي کریکت باشد. او هنوز هم به میدان خاکي کریکت در منطقۀشان میرود، اما حالا با حسرت فقط بازی را تماشا میکند: «وقتی دوستانم کریکت بازی میکنند، دلم میخواهد بروم و با آنها بازي کنم. هیجان میداشته باشم، ولی وقتی میخواهم بلند شوم، متوجه میشوم که پایم قطع است و باید با عصا راه بروم.»
کمیتۀ بینالمللی صلیب سرخ ((ICRC، در تحقیقی که بین جون ۲۰۲۲ تا جون ۲۰۲۳ انجام داده است، میگوید که براثر انفجار ۵۴۱ ماین و مواد منفجره در افغانستان ۶۴۰ کودک کشته و زخمی شدهاند. این نزدیک به ۶۰ درصد از مجموع ۱۰۹۲ تن تلفات را نشان میدهد.
صلیب سرخ گفته است که مهمات بهجامانده از جنگ، تهدیدی واقعی و دایمی برای غیرنظامیان در افغانستان است و تلاشها برای پاکسازی ماینها و سایر مواد انفجاری موفقیتآمیز نبوده است.
این کمیتۀ بینالمللی همچنین گفته است با وجود اینکه جنگ در افغانستان کاهش یافته است، اما تلفات براثر انفجار ماین و سایر مواد انفجاری از آگست ۲۰۲۱ به بعد افزایش یافته است.
صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل یونیسف نیز گفته است که افغانستان از آلودهترین کشورها به تسلیحات جنگی است. این سازمان در ۲۳ آگست ۲۰۲۳ در شبکۀ اکس (توییتر) خود نوشت که کودکان ۸۵ درصد قربانیان مهمات منفجرناشده در افغانستاناند. با آنکه یونیسف و اتحادیۀ اروپا در افغانستان به کودکان میآموزدند که مهمات منفجرناشده را بشناسند و از آنها دوری کنند، اما با تسلط دوبارۀ طالبان بر افغانستان، تبلیغات برای آگاهیدهی به خانوادهها و کودکان در این مورد کاهش یافته است.
در ماه میزان ۱۴۰۱براثر انفجار مرمي هاوان جامانده از جنگهای قبلي، سه کودک دختر در یکی از ولسوالیهای ولایت بادغیس کشته شدند. مینا*، راحله و حلیمه* آنروز در کنار جوی آب کنار خانۀشان با خاک و ریگ بازي میکردند که ناگهان مرمی هاوان منفجرناشده منفجر شد. آنها هیچ آگاهی در مورد مهمات منفجرناشده نداشتند.
کاکا عمر*، سرپرست این کودکان، میگوید که وقتی با این حادثه روبهرو شده، دست و پاچه شده بوده و نمیدانسته که کدام تکهگوشت مربوطبه چه کسی است: «مینا از ناحیۀ پا و شکم، راحله از ناحیۀ قلب و یک دست و حلیمه از ناحیۀ شکم و دستها و پاهایش شدیداً زخمی شده بودند، حتا تکههای بدنشان را بهمشکل از زمین جمع کردیم و قابل تشخیص نبودند که کدام تکهگوشت مربوطبه کدامیکی است؛ کاملاً تکهپاره شده و سوخته بودند.»
از این این کودکان، مینا و راحله در جریان راه به طرف شفاخانه فوت کردند، اما حلیمه همین که به شفاخانه رسید، جان داد. این دختران بین ۹ تا ۱۱ ساله بودند. راحله و حلیمه صنف چهارم مکتب و همصنفی بودند. این سه دختران یتیم بودند و نزد کاکای خود زندگی میکردند.
ظاهر*، باشندۀ یکی از ولسوالیهای ولایت غور نیز برادر ۱۰ سالۀ خود را در ماه سرطان ۱۴۰۱ براثر انفجار یک ماین در نزدیک قبرستانهای آن ولسوالی از دست داد. ظاهر میگوید که رجب* وقتی گوسفندان خود را برای چراندن برده بود، پایش را بر یکی از ماینهای منفجرناشده گذاشت و براثر زخمهای عمیقی که برداشته بود، یک روز بعد از این حادثه جان داد: «زخمی شده بود، یک دستش قطع شده بود و آسیب زیاد دیده بود، و صورتش هم پاک از بین رفته بود.»
او میگوید که در منطقۀ آنها همیشه خبرهایی از کشته و زخمی شدن کودکان براثر انفجار مهمات جامانده در زمینها شنیده میشود: «چندی قبل کودکان در قریۀ ما ماین دیده بودند و خوشبختانه [متوجه خطر شده و] خبر داده بودند و یک مؤسسۀ ماینپاکی آمده آنها را خنثی کردند.»
یادداشت:
– ثنا عاطف و مهتاب صافی، نامهای مستعار خبرنگارانی در افغانستان است.
– بهمنظور حفظ امنیت افراد، در این گزارش از نامهای مستعار استفاده شده است.