وضعیت دختران در دومین سال محرومیت از آموزش چگونه است؟
کرشمه فخری
حمیده*، دختر هژدهسالهای است که تا قبل از آمدن طالبان دانشآموز صنف دهم در ولایت بادغیس بود. او شبانهروز برای رسیدن به یک هدف درس میخواند: «در بادغیس تعداد قابلههای زن کم است و همیشه مادران هنگام ولادت جانشان را از دست میدهند، به همین دلیل من میخواستم درس بخوانم قابله شوم تا بتوانم به این مادران کمک کنم.»
اما پس از اینکه طالبان در ماه سنبله ۱۴۰۱ مکاتب را به روی دختران بستند، او به مکتب باز نگشته است و اکنون رسیدن به این هدف را ناممکن میبیند. از آن زمان تا کنون، او بیشتر روزهایش را در خانه سپری کرده است و میگوید حس یک زندانی را تجربه میکند: «من مانند زندانی هستم که هیچ کاری از دستم برنمیآید.»
هفتۀ گذشته دومین سال تحصیلی بدون حضور دختران در مکاتب در افغانستان آغاز شد. گروهی از دختران و زنان در مورد بسته بودن دروازۀ مکاتب به روی دختران در کابل اعتراض کردند. آنها با شعارهایی مانند: «آموزش، کار، آزادی»، «ما همه با هم علیه ظلم هستیم»، «آموزش حق ماست» و «ما اینجا هستیم تا صدای خود را علیه جنایات طالبان بلند کنیم» به خیابان برآمده بودند، اما این تجمع اعتراضی خیلی زود، توسط نیروهای طالبان سرکوب شد و گزارشهایی نیز حاکی از دستگیری سه زن معترض توسط طالبان است.
هرچند طالبان وعده داده بودند که مکاتب را برای دختران باز خواهند کرد، اما تا کنون نهتنها مکاتب همچنان بسته مانده است، بلکه استفاده از راههای دیگر آموزشی برای دختران و زنان، از دانشگاهها گرفته تا مراکز آموزشی خصوصی، نیز ممنوع شده است. زنتایمز با شش دانشآموزی، که اکنون از تحصیل محروماند، صحبت کرده است. همۀ آنها از واژۀ «زندان» برای توصیف زندگی خود استفاده میکنند و میگویند که با مشکلات روانی که ناشی از ناامیدی است دستوپنجه نرم میکنند. آنها از جامعۀ جهانی میخواهند که در برابر سیاستهای تبعیضآمیز طالبان بایستد و از ادامۀ این سیاستهای زنستیزانه جلوگیری کند.
بعد از اینکه دروازۀ مکتب به رویش بسته میشود، حمیده برای رهایی از حس زندانی بودن در خانه و ناامیدی از رسیدن به آرزوهایش، به یک مارکیت زنانه برای آموختن حرفۀ خیاطی و چرمهدوزی میرود تا شاید از این طریق خودش را تسکین دهد. تا ماه جدی سال ۱۴۰۱، او پنج ساعت از روز را در دورۀ آموزشی خیاطی، یک ساعت را در دورۀ آموزشی زبان انگلیسی و چند ساعتی را به مرور کتابهای مربوط به صنف یازدهم سپری میکرد و تلاش داشت امید «قابله شدن» را در ذهنش زنده نگهدارد، اما فرمان گروه طالبان مبنی بر بسته شدن مؤسسات آموزشی به روی دختران، بار دیگر او را در بهت و ناامیدی فرو برد.
او میگوید: «وقتی کورسها را به روی ما بسته کردند، دومین شوکی بود که به من وارد شد. آن روز بسیار گریه کردم، چون آخرین امیدهایمان را از ما گرفتند.»
پس از تجربۀ دومین شوک، حمیده میگوید دچار افسردگی شده است و امیدش را به آینده از دست داده است. به گفتۀ او پس از محروم شدن از مکتب، بیشتر همصنفیهایش نیز مجبور به ازدواج اجباری شده و شماری دیگر نیز مانند خود او دچار افسردگی شدهاند. او هنوز هم به قابلگی علاقه دارد و میگوید اگر دروازههای مکاتب باز شوند، حاضر است هر طور شده، به درس خود ادامه دهد، اما خود را در برابر وضعیت کنونی ضعیف و دستبسته احساس میکند.
از دست رفتن نیروی جدید برای نسل آینده قابلهها، مانند حمیده، برای افغانستان پیامدهای ناگواری خواهد داشت. بر اساس آمار سازمان جهانی صحت، افغانستان با ثبت ۶۲۰ مرگ در ۱۰۰ هزار ولادت، بالاترین میزان مرگومیران مادران را در آسیا دارد. همچنین سازمان داکتران بدون مرز نیز در ماه جدی ۱۴۰۱ اعلام کرد که فرمان طالبان مبنی بر ممنوعیت کار زنان با مؤسسات غیردولتی، جان بیماران زن و کارمندان صحی زن را به خطر انداخته است، هرچند کارمندان این نهاد فعلاً از این ممنوعیت مستثناست، اما هیچ تضمینی برای ادامۀ کار آنها وجود ندارد. برین پروساک، سخنگوی این نهاد به صدای آمریکا گفته است که ممنوعیت طالبان بر تحصیل و کار زنان، مانع دسترسی زنان به خدمات صحی میشود و نیازهای صحی زنان را افزایش داده است.
طالبان از زمان بازگشتشان به قدرت، بهشدت سیاست تفکیک جنسیتی و تبعیض سیستماتیک علیه زنان را به پیش بردهاند. در راستای همین سیاست، آنها بر مراجعۀ زنان به داکتران زن تأکید دارند. اما همزمان، طالبان راههای آموزشی را برای زنان میبندند و افغانستان را از نسلهای جدید کارکنان صحی و اجتماعی، از جمله داکتران و قابلهها محروم میکنند، در حالی که بسیاری از زنان متخصص یا کشور را ترک میکنند یا بهطور روزافزون با افزایش محدودیت در عرصۀ کاری روبهرویند.
بهشته* شانزدهساله، دانشآموز صنف هشتم در یکی از مکاتب شهر کابل بود، که نظام سقوط کرد و طالبان وارد کابل شدند. او نیز، مانند حمیده، علاقۀ شدیدی به رشتۀ پزشکی داشته و همواره میخواسته است وقتی بزرگ شود، دندانپزشک شود. او میگوید: «از صنوف پایین در مضامین ساینسی نمرات عالی داشتم و دوستانم مرا داکتر صدا میکردند، همین امر ذهن مرا درگیر خود ساخته بود و آهستهآهسته به این باور رسیده بودم که میتوانم داکتر دندان شوم، چون در حال حاضر بازار خوبی داشت و من میتوانستم در کنار رسیدن به آرزوی خود و خدمت کردن به مردم، در رفع مشکلات اقتصادیمان هم نقش داشته باشم.»
بهشته در یک خانوادۀ ششنفره با پدر، مادر، دو برادر و یک خواهرش زندگی میکند و مشکلات اقتصادی باعث شد که خانوادهاش او را شش ماه پس از بسته شدن مکاتب به اجبار به ازدواج دهند.
حالا او در انتظار آمدن نامزد سیوپنجسالهاش است که مدتهاست در کشور آلمان زندگی میکند. او میگوید: «از نظر روحی بسیار افسرده شدهام و روزها و شبهایم به فکر رفتن به مکتب و بودن در جمع دوستانم سپری میشود، اما بیآنکه از من حتا پرسیده شود، خانوادهام آمادگی برپایی مراسم عروسی و سپس مهاجرت من به کشور بیگانه را میگیرند؛ مسیری برایم ترسیم شده که نمیدانم به کجا و چگونه ختم خواهد شد.»
همزمان با آغاز سال تعلیمی جدید در افغانستان، نمایندگان کشورها و سازمان ملل نیز واکنش نشان دادند و از طالبان خواستند تا هرچه زودتر شرایط بازگشت دختران بالاتر از صنف ششم به مکاتب و کار زنان را فراهم کنند.
کارشناسان سازمان ملل از جمله ریچارد بنت، گزارشگر ویژۀ حقوق بشر این سازمان در یک بیانیۀ مشترک از طالبان خواستهاند که فوراً مکاتب و دانشگاهها را بهروی دختران و زنان در افغانستان باز کنند.
کارشناسان سازمان ملل گفتهاند که افغانستان بهعنوان یکی از کشورهای عضو معاهدات حقوق بشر سازمان ملل متحد، بهویژه کنوانسیون حقوق کودک و کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان، موظف است، بدون تبعیض، به حق آموزش احترام بگذارد.
آنان از پیامدهای بد ممنوعیت دختران از تحصیل هشدار داده و گفتهاند که از زمانی که ممنوعیت تحصیل برای دختران اعمال شده، نرخ ازدواج و کار کودکان نیز افزایش یافته است.
طالبان در توجیه این اقدام گفته بودند که هرگاه براساس شریعت، رسم و رواج و فرهنگ افغانی لباس مکتب طراحی شود، آنگاه براساس حکم رهبری طالبان مکاتب دخترانه باز خواهد شد. اما این تصمیم تاکنون پابرجاست و هیچ تغییری در سیاست آنان به وجود نیامده است.
* در این گزارش برای حفظ هویت مصاحبهشوندگان از نامهای مستعار استفاده شده است.