مهسا الهام، ثنا عاطف و مهتاب صافی
انیسگل* ۴۶ ساله هر صبح کار خود را با هُل دادن کراچیاش آغاز میکند. او برای رسیدن به بازار محل سکونتش در جنوب افغانستان، باید بیش از دو کیلومتر راه طی کند. انیسگل روزانه ۱۰ ساعت دستفروشی میکند و اگر فروش خوب باشد، ۱۰۰ افغانی روزانه عاید دارد.
او چارهی دیگری ندارد؛ مادر پنج فرزند است و از زمانی که شوهرش در یک حادثهی ترافیکی جان باخته، او تنها نانآور خانواده است.
با این حال، کارش هیچوقت تا این اندازه دشوار نبوده است. پس از تسلط طالبان، انیسگل دیگر مشتری زن ندارد و بیشتر روزها او تنها زنی است که در کوچهی و بازار تنها گشت و گذار میکند. نداشتن «محرم» خطر بزرگی برای اوست چون طالبان در برخی ولایتها زنان را به جرم نداشتن «محرم» دستگیر کرده و شلاق زدهاند. یک شاهد عینی به زنتایمز گفته است که در۲۰ عقرب ۱۴۰۱، طالبان زنان را در تالقان، مرکز ولایت تخار به دلیل «حضور بدون محرم در بازار» شلاق زدند.
در چنین شرایطی، انیسگل با چادری بیرون میآید و هر روز کراچی خود را به نقطهی جدیدی منتقل میکند تا توجه طالبان به او جلب نشود؛ اما این، همیشه کارساز نیست. او میگوید: «ماه گذشته، مردی از من دو بسته سیمیان را به قیمت ۶۰ افغانی خواست. من توضیح دادم که قیمت دو بسته ۱۰۰ افغانی است. وقتی داشتیم سر قیمت چانه میزدیم، یک طالب مسلح به سمت ما آمد و گفت که تو یک زن هستی، چرا اینقدر هیاهو میکنی؟ چرا با یک مرد حرف میزنی؟ کی به تو اجازه داده با مردان حرف بزنی و جنس بفروشی؟» آن جنگجوی طالب او را با قنداق تفنگش تهدید به لتوکوب کرده و او را مجبور میکند که کراچی خود را حرکت دهد و ساحه را ترک کند.
چند روز بعد، طالب مسلح دیگری با توهین و تحقیر به او هشدار داد که دیگر هرگز بدون محرم از خانه بیرون نشود. او میگوید: «طالبان همیشه مرا به خاطر این که زنی تنها هستم تحقیر و توهین میکنند؛ اما سکوت میکنم تا کاملاً جلو کارم را نگیرند.» او هیچوقت به جنگجویان طالبان نمیگوید که زنی تکسرپرست است و همسر ندارد، زیرا میترسد که طالبان او یا دختران نوجوانش را مجبور به ازدواج کند. بر اساس گزارش سازمان عفو بینالملل، یکی از دلایل افزایش ازدواجهای اجباری و زودهنگام این است که طالبان دختران نوجوان را به زور به نکاح خود در میآورند.
از درآمد اندکی که دارد، انیسگل باید ۱۵۰۰ افغانی کرایه خانه و سایر مخارج زندگی را بپردازد و به دلیل نداشتن درآمد کافی، بیشتر روزها فرزندانش گرسنه میمانند. او میگوید: «حتا یک روز هم نتوانستهام به بچههایم غذای کافی بدهم. من خمیر سیمیان را در آب میجوشانم که بچههایم از آن متنفرند، چون ماست و لوبیا ندارد.»
انیسگل تلاش کرده نام خود را در فهرست کسانی که از برنامهی جهانی غذا (WFP) کمک میگیرند، ثبت کند. اما چون محرم ندارد، نتوانسته با طالبانی که مسئول تهیه این فهرست هستند، دیدار کند. او میگوید: «من نگرانم که طالبان کاملاً مانع خروج زنانی از خانه شوند که محروم ندارند. اگر نتوانم به این کارم ادامه دهم، ممکن است فرزندانم از گرسنگی بمیرند.»
طالبان طی ۱۷ ماه گذشته، زنان و دختران افغانستان را از تمام حقوق و آزادیهایی که پس از سقوط این رژیم به دست آورده بودند، محروم کردهاند. طالبان زنان را از حق تحصیل، کار در دفاتر دولتی و حتا از تنها سفر کردن و سوار شدن به تکسی منع کردهاند. به خصوص دستورهایی که در ماه گذشته صادر شدند، به شدت بیرحمانهاند؛ در ۲۹ قوس، آنها دختران و زنان را از تحصیلات دانشگاهی منع کردند و چهار روز بعد، زنان را از کار در سازمانهای غیردولتی محلی و بینالمللی (NGO) محروم ساختند؛ درست زمانی که کشور با بدترین بحران انسانی خود مواجه است و بیش از ۲۰ میلیون انسان نیاز به کمک بشر دوستانه دارد. بسیاری از سازمانهای غیردولتی و برخی از نمایندگیهای سازمان ملل، در واکنش به این دستور، فعالیتهای خود را در افغانستان به حالت تعلیق درآوردند.
ریچارد بنت، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در افغانستان به زنتایمز گفت: «تبعیض همیشه پیامدهای منفی دارد و ممنوعیت کار زنان در سازمانهای غیردولتی برای مردم افغانستان فاجعهبار است. هزاران زن شاغل، دیگر نمیتوانند از خانوادهها و جامعه خود حمایت کنند. هزاران نفر دیگر که نیاز به حمایتهای حیاتی دارند دیگر قادر به دریافت کمکها نیستند. در مواردی که زنان نانآور اصلی خانوادههای خود هستند، اکنون زمستان و آیندهای بدون درامد یا کمک، پیش رو دارند. این ممنوعیت باید به خاطر نجات جان افراد فوراً برداشته شود.»
مقامهای دیگر سازمان ملل نیز هشدار دادهاند که این تصمیم فاجعهبار است. سیما باهوس، مدیر اجرایی بخش زنان سازمان ملل بیانیهای در ۶ جدی گفت: «طالبان با ممانعت از مشارکت زنان در تلاشهای سازمانهای کمکرسان، در واقع کمکهایی را به حالت تعلیق درآوردند که نیمی از جمعیت افغانستان به آن وابسته بودند و بدون آن زندگی برایشان ممکن نیست.» او افزود که این ممنوعیت ۱۱.۶ میلیون زن و دختر را که دیگر کمکهای حیاتی دریافت نخواهند کرد، تحت تأثیر قرار میدهد.
آرزو*، ۴۸ ساله، سرپرست خانواده شش نفرهی خود در روستایی در حومهی شهر شبرغان است. شوهر او که سرباز اردوی ملی بود، در سال ۱۳۹۳ هنگام نبرد با طالبان کشته شد. بر اساس گزارش آسوشیتدپرس، او یکی از ۶۶ هزار نظامی افغان بود که از سال ۱۳۸۰ تا پایان خروج نیروهای خارجی در افغانستان کشته شدند. تا سنبله ۱۴۰۰، آرزو و خانوادهاش با معاش سالانهی ۶۰ هزار افغانی که پس از کشته شدن همسرش از دولت دریافت میکرد، زندگی میکردند. این معاش سالانه پس از به قدرت رسیدن مجدد طالبان متوقف شد. برای تامین مخارج فرزندانش، آرزو در ابتدا به پاککاری منازل و گدایی روی آورده بود. اما اخیراً نتوانسته کاری پیدا کند؛ از همینرو فرزندانش اغلب گرسنه میمانند.
در اواخر ۱۴۰۰، یک امدادگر زن نام آرزو را در فهرست دریافتکنندگان بستههای کمکی برنامه جهانی غذا ثبت کرد. آرزو به زنتایمز میگوید: «در هشت ماه گذشته، ما با سه بسته آرد گندم، ۷.۵ کیلوگرم روغن و یک بسته عدس که هر ماه از برنامه جهانی غذا دریافت میکردیم، دوام آوردیم. اما هفتهی گذشته، وقتی برای دریافت کمک رفتم، به من گفتند احتمالاً این آخرین بستهای باشد که دریافت میکنم؛ زیرا طالبان زنان را از کار در سازمانهای غیردولتی منع کردهاند. حالا نمیدانم چه کنم؟»

او اکنون دو پسر ۸ و ۱۲ سالهاش را برای کار تماموقت به یک دکان مکانیکی فرستاده است. آرزو میگوید که چارهای ندارد زیرا طالبان به او و دختر تحصیلکردهاش اجازه نمیدهند بدون همراه مرد در بیرون از خانه کار کنند.
براساس ارزیابی اخیر سازمان ملل، کودکانِ خانوادههایی که زنان سرپرستی آنها را به عهده دارند، بیشتر در معرض کار اجباری هستند. هر دو پسر آرزو هفتهای ۲۵۰ افغانی درامد دارند. او میگوید: «معاش پسرانم برای تهیهی غذا هم کافی نیست و من نگرانم که نتوانیم تا آخر زمستان دوام بیاوریم.»
مسئله این است که خانوادههای بیشتری ناچارند تا فرزندان شان را مجبور به کار کنند. سازمان حفاظت از کودکان، یکی از سازمانهای غیردولتی که فعالیت خود در افغانستان را متوقف کرده، در ۱۷ جدی هشدار داد: «کودکان شاید مجبور شوند در خیابانها، کارخانهها یا در خانههای مردم کار کنند؛ زیرا خدمات حمایتی از آنها به دلیل ممنوعیت کار [امدادگران زن] متوقف شده است.» این سازمان غیردولتی که از سال ۱۳۵۴ تا کنون در افغانستان کار کرده، میگوید وجود امدادگران زن که ۵۰ درصد نیروی کار این سازمان را تشکیل میدهند «برای دسترسی به زنان و دخترانی که به دلایل فرهنگی، نمیتوانند با امدادگران مرد تعامل داشته باشد حیاتی است.»
زنان شاغل مانند انیسگل و آرزو که در شهرها یا نزدیک آن زندگی میکنند در معرض مواجهه مکرر با جنگجویان طالبان قرار دارند، کسانی که مصمم به مجازات زنان بدون «محرم» هستند. وضعیت برای زنان سرپرست خانواده در مناطق روستایی متفاوتتر است.
زهره*، ۴۸ ساله، سرپرست یک خانواده در روستایی در ولایت غور است. شوهرش ۱۵سال پیش بر اثر بیماری قلبی درگذشت و او را با مسوولیت بزرگ کردن ۶ فرزندش تنها گذاشت. او به زنتایمز گفت: «بعد از مرگ شوهرم، تمام مسئولیتها و مشکلات خانه به دوش من ماند.»
او در سال ۱۳۹۹، با قرض گرفتن ۱۵۰۰ افغانی از همسایهاش، پنج مرغ خرید و مرغداری کوچکی را به راه انداخت. اکنون مرغداری او حدود ۵۰ مرغ دارد. او از این کار ماهانه حدود شش هزار و ۵۰۰ افغانی عاید دارد که با آن میتواند از عهدهی مخارج خانه و تحصیل فرزندانش برآید.

او قبلا میتوانست ماهانه ۵۰۰ تا هزار افغانی پسانداز کند و با آن مرغهای بیشتری بخرد. زهره به زنتایمز میگوید: «از زمانی که طالبان به قدرت رسیدند مشکلات ما بیشتر شد. قیمت مواد خوراکی بالا رفته و سازمانهای غیردولتی که کمک میکردند فعالیتشان را متوقف کردند.» او حالا دیگر توان خرید گندم برای مرغهایش را ندارد: «موسسات با تهیه مرغ و برخی منابع نگهداری از آنها، به زنان تجارتپیشه کمک میکرد تا کار خود را ادامه دهند. حالا من باید برای همهچیز هزینه کنم. گاهی خانه به خانه میروم تا باقیماندهی مواد خوراکی را برای مرغهایم جمع کنم.»
او از محدودیتهای بیشتر و تأثیر آن بر زنان میترسد: «اگر نتوانم از خانه بیرون بروم، شاید نتوانم کارم را ادامه دهم و برای فرزندانم مواد خوراکی تهیه کنم. من امیدوارم که طالبان اقدامات فعلی خود را متوقف کنند و به زنان اجازه دهند تا کار کرده مخارج خانوادههای خود را تأمین کنند.»
تلاش برای ادامهی تحصیل فرزندانش انگیزهی اصلی زهره برای ادامهی زندگی است. او میگوید: «من کار میکنم تا دختران و پسرانم بتوانند درس بخوانند.» فرزندان او در مکاتب دولتی درس میخوانند، اما او نگران دو دخترش است که به زودی مجبور به ترک تحصیل خواهند شد؛ زیرا طالبان تحصیل برای دختران بالاتر از صنف ششم را ممنوع کردهاند. آنها در ماه حمل به صنف چهارم و ششم خواهند رفت. فعلاً زهره هر کاری که در توان دارد انجام میدهد تا آنها تحصیلات خود را ادامه دهند: «امیدوارم آنها با تحصیل بتوانند آیندهی متفاوت از سرنوشت من برای خودشان خلق کنند.»
هیچیک از اقدامات طالبان حاکی از آسانتر شدن زندگی برای میلیونها زنی نیست که مجبورند کار کنند تا سرپناه و غذا برای خوانوادههایشان فراهم کنند. تا اینجای کار اقدامات طالبان صرفاً زندگی را روز به روز دشوارتر کرده است.
در ۱۰ جدی، ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، در مصاحبهای با بیبیسی پشتو، کار زنان را همتراز با دزدی دانست و گفت که امرار معاش باید در چارچوب شرع باشد و کارهای نامشروع مانند دزدی یا کار زنان مجاز نیست.
در ۱۳جدی، ندامحمد ندیم، وزیر تحصیلات عالی طالبان، در توییتی نوشت: «اسلام، تأمین معاش زنان را بر مردان واجب کرده. منطقی است که مردان کار کنند، نه زنان.»
چند روز بعد، رسانهی رخشانه گزارش داد که طالبان در مزار تنها یک هفته به دکانداران و دستفروشان زن مهلت دادهاند تا کسب و کار خود را تعطیل کنند. دستکم ۳۰ زن تجارتپیشه این دستور را دریافت کردهاند. آنچه در مزار رخ میدهد بدون شک در سراسر افغانستان تکرار خواهد شد؛ زیرا طالبان هر کاری که میتوانند برای حذف سیستماتیک زنان از زندگی عمومی انجام میدهند. حتا اگر حیات آن زنان و خانوادههایشان به چنین کاری وابسته باشد.
مهسا الهام، ثنا عاطف و مهتاب صافی نامهای مستعار خبرنگاران زنتایمز درافغانستان است.
*اسامی برای حفظ هویت مصاحبهشوندگان تغییر داده شده است.