دست‌های بسته، اما قوی‌تر از همیشه

محمد

من در خانواده‌ای بزرگ شدم که مادرم به تنهایی مسئولیت همه‌چیز را بر عهده داشت. همین باعث شده به این فکر ‌کنم که مادرم در چنین شرایطی چه می‌کرد؟ زنان با پشتکار و نیرومندی که زمانی نان‌آور خانواده‌های خود بودند، اکنون با سرنوشت خانه‌نشینی و محرومیت از حق کار مواجه‌اند. ذهن سالم طبیعتاً این سوال را مطرح می‌کند که چرا؟ چرا زنان را از کار محروم می‌کنند؟ آن‌ها افزون بر حمایت از توسعه‌ی کشور، حامی مالی خانواده‌های خود نیز بودند.

زنی که روزی مخارج خانواده‌ی پنج نفره را تامین می‌کرد و زندگی مستقلی داشت، اکنون شدیداً محتاج کمک‌های خیریه است و به سختی زندگی خود را تامین می‌کند. مادری مجبور شد دختر سخت‌کوش خود را به عقد مردی بسیار مسن‌تر درآورد که بتواند زندگی باقی اعضای خانواده را تامین کند. تنها ده دقیقه پیاده‌روی در شهر نشان می‌دهد که تا چه حد بر شمار زنان و کودکان متکدی افزوده شده است. اگر این فاجعه‌ عظیم نیست، پس چیست؟

هرچند شمار محدودی از زنان هنوز سر کار حاضر می‌شوند. گزارش‌ها نشان می‌دهد که همان‌ها هم امنیت ندارند. متحمل بدرفتاری می‌شوند. معاش کم‌تری می‌گیرند. تهدید می‌شوند. نگران آینده‌ی خود هستند. طالبان نه تنها در بخش دولتی کارمندان زن را از کار برکنار کرده‌اند، بل قوانین سخت‌گیرانه‌ بسیاری از زنان در بخش خصوصی و سازمان‌های غیردولتی را نیز وادار به ترک وظیفه کرده است.

زنان و دختران در نگاه طالبان در حد ماده یا موجوداتی غیرانسان تقلیل یافته‌اند. حفیظه*، معلم مکتبی در کابل است. او می‌گوید: «من از صنف ۱۰ تا ۱۲ به دختران ریاضی درس می‌دادم. من عاشق کارم بودم. باعث می‌شد احساس مفید بودن کنم. محدودیت‌های جدید برای تحصیل دختران، مرا مجبور به ترک وظیفه‌ام کرد. بخشی از معاشم به من پرداخت می‌شود، اما همه‌چیز هم پول نیست. من می‌خواهم در چهره‌ی شاگردانم زمانی‌که مطلب تازه‌ای را می‌آموزند، ببینم.» 

حفیظه می‌گوید زمانی که از مدیر مکتب پرسید چه زمانی می‌توانند به سر وظیفه برگردند، به او گفته شد: «شما که معاش می‌گیرید. چرا زحمت رفتن و آمدن به خود می‌دهید؟» 

قوانینی که طالبان برای نوع پوشش زنان وضع کرده‌اند، بهانه‌ی خوبی شده برای مردان مسلح‌شان تا در هر کجا جلوی زنان را بگیرند و از آن‌ها پرس‌وجو کنند. دیدن ماموران وزارت امر به معروف و نهی از منکر با لباس سفیدرنگ در گوشه و کنار شهر به خودی خود آرامش و آزادی تردد زنان را مختل می‌کند.

یک بار زهرا* در اقدامی اعتراضی – یا صرفاً از روی عشق به زیبایی – با لباسی گل‌دار و رنگارنگ به کورس انگلیسی خود رفت، اما ماموران طالب در یک میدان جلوی او را گرفته و به او در مورد آن‌چه که خودش به خوبی از آن‌ها آگاه بود، هشدار داده و موعظه‌ کردند. 

زنان افغانستان ثابت کرده‌اند که قوی‌تر و سرسخت‌تر از طالبان هستند. با وجود تمام محدودیت‌ها، تهدیدها و سرکوب‌های طالبان، زنان و دختران همچنان لباس‌های رنگارنگ می‌پوشند. با وجود تعطیلی مکاتب دولتی به مراکز آموزشی خصوصی می‌روند و – مهم‌تر از همه – برای آن‌چه به آنها تعلق دارد، می‌جنگند. تظاهرات و تجمعات مدنی در ماه‌های اخیر گواهی بر این است که سطح آگاهی زنان و دختران أفغانستان از حق و حقوق‌شان بالا است.

اکنون که به مادرم فکر می‌کنم، می‌فهمم که او برای تأمین معاش فرزندان‌اش چه می‌کرد: او در برابر تمام بی‌عدالتی‌هایی که در حق او شده بود می‌ایستاد و برای حقوق فرزندان‌اش مبارزه می‌کرد. یادت گرامی باد مادر. 

* نام‌ها برای حفظ امنیت مصاحبه‌شوندگان تغییر داده شده است.

* محمد، نام مستعار یک نویسنده و فعال مدنی در افغانستان است. 

به اشتراک بگذارید

Facebook
Twitter
Email
Print

مرتبط

Open chat
پیامی دارید؟
سلام
می‌خواهید پیامی را با ما شریک بسازید؟