
محیطهای شهریِ زنزداییشده در تصرفِ تبلیغاتِ حجاب
خدیجه حیدری* همهروزه از کوچهای میگذرم که در آن یک مرکز آموزشی قرار دارد. این مرکز مخصوص پسران و دختران کمسن است. به دیوارِ بالایِ
خدیجه حیدری* همهروزه از کوچهای میگذرم که در آن یک مرکز آموزشی قرار دارد. این مرکز مخصوص پسران و دختران کمسن است. به دیوارِ بالایِ
آزاده* پنجشنبه، یکروز قبل از حملۀ تروریستی بر «آموزشگاه کاج»، صنف ما بهخاطر سالگرد شهدای حملۀ تروریستی بر «مرکز آموزشی موعود»، مراسم ختم قرآن گرفته بود. همانجا به
حدود هفت ماه میشود که با «زنتایمز»، رسانۀ فعال در حوزۀ زنان بهعنوان گزارشگر محلی کار میکنم. کار با رسانهها در شرایط فعلی، برای یک
امین* درست یادم هست، تابستان سال ۱۳۹۹ بود که دخترم اسما* به مریضی سخت دچار شد. وقتی میخوابید، صدای خر و پفش همه را از
صبا مسیح* ویهان* برادرم آمر کشف یکی از حوزههای امنیتی کابل بود که پایتخت سقوط کرد. او حدود ده سال در نظام جمهوری خدمت کرده
رمضان* از آغاز دهۀ هشتاد مصروف کار روزنامهنگاری شدم. بهخاطر علاقهای که به این کار داشتم، در رسانههای متفاوت کار کردم. زمینه فراهم شد تا
آزاده* «هربار، قبل از شرکت در اعتراضات خیابانی، زندان سرد و تاریک را تجسم میکردم. طوری که من روی زمین سرد نشستهام و چشمانم پر
سلیمه رحمانی* پروانه ۱۵ساله است و اگر تحصیل دختران ممنوع نمیشد، حالا او صنف نهم بود. سمیه ۲۳ سال دارد و سال چهارم دانشگاهش است
زهرا نادر، مدیرمسئول زنتایمز از زمانی که کابل به کام طالبان سقوط کرد، گلهای خانهام خشکیدند، درست مثل آرزوهایم برای بازگشت به وطن، برای تدریس
رخسار احمدي* من رخسار احمدي و ۳۱سالهام. تا قبل از آمدن طالبان عضو تیم ملی پینگپُنگ دختران در افغانستان و مدیر توسعۀ ورزش بانوان در