افغانستان؛ از عمق تا باتلاق استراتژیک پاکستان
با درنظرداشت روابط صمیمانه میان دولت پاکستان و طالبان، تنشهای اخیر بین این دو از درگیری در مرز تا جدالهای دیپلماتیک، یک تحول جالب است. در حال حاضر طالبانِ پاکستانی به نقطهی اصلی اختلاف بین این دو کشور تبدیل شده است. پاکستان، طالبانِ افغانستان را متهم میکند که برای حدود ۶۰۰۰ طالب مسلح پاکستانی که امنیت پاکستان را تهدید میکنند، پناهگاه داده است. اگرچه قبل از قدرتگرفتن طالبان در افغانستان، این کابل بود که پاکستان را به پناهدادن تروریستها متهم میکرد که امنیت افغانستان را تهدید میکنند. اما برای ترسیم راهحل بلندمدت از تهدید خطر اسلامگرایی تندرو، برای هردو کشور درک پسزمینهی تاریخی این چرخش ضروری است.
تسلط طالبان بر افغانستان در آگست ۲۰۲۱، مانند اولین قدرتگیری آنان در سال ۱۹۹۶، به نظر میرسید که تحقق تلاش سیاست خارجی پاکستان برای استقرار یک رژیم دوستِ پاکستان در کابل باشد. طالبان مدتها ابزار این سیاست تلقی میشدند و در پاکستان طوری با آنان رفتار میشد که گویی بازیگران تیمِ خودی هستند. یک نظرسنجی نشان داد که ۵۵ درصد مردم پاکستان از تصاحب قدرت توسط طالبان در سال ۲۰۲۱ خوش بودند. علاوه بر این، مقامات دولتی و دیپلماتهای پاکستانی در نشستهای بینالمللی از سیاستهای طالبان دفاع و این بحث را مطرح کردند که اعمال وحشیانهی طالبان باید توسط جهان به عنوان «واقعیت فرهنگی متمایز» افغانستان دیده و مورد پذیرش قرار گیرد.
اکنون این واقعیت سیاسی برملا شده که حکومت طالبان در افغانستان، برای پاکستان به یک معضل امنیتی بدل شده است. به نظر میرسد که دولت پاکستان از تاریخ درس عبرت نگرفته و در مسیر اشتباهات سیاسی بیشتر در حرکت است. مثلا یک اشتباه این است که پاکستان برای اعمال فشار بر طالبان افغانستان، به اخراج و اذیت و آزار پناهجویان افغانستانی در پاکستان پرداخته است. بیش از نیم میلیون نفر را به زور اخراج، داستانهای بیشماری از بدبختی و رنج را خلق و فقر در افغانستان را تشدید کرده است. پاکستان مرحلهی دوم اخراج خود را در ۱۵ آوریل آغاز کرد و این بار قصد دارد که یک میلیون پناهجوی دیگر را اخراج کند.
این اما در حالی است که اخراج و بدرفتاری با پناهجویان فقیر مشکلات امنیتی پاکستان را حل نخواهد کرد. درک این نکته مهم است که مشکلات امنیتی این کشور ساختهی خودش است. از نظر تاریخی، دولت پاکستان جهت حمایتِ قدرتهای غربی، از ظهور و رشد اسلامگراییستیزه جو به عنوان سنگری در برابر نفوذ شوروی در جهان اسلام حمایت میکرد.
طراحان امنیتی پاکستان سیاست حمایت از افراط گرایی در افغانستان را “عمق استراتژیک” نامیدند. در دههی ۱۹۸۰ پاکستان حامی اصلی خشونتهای جهادی علیه اتحاد جماهیر شوروی و رژیم متحد آن در افغانستان بود. در این مدت، پاکستان در نزدیکی مرزهای افغانستان صدها مدرسه تاسیس و از آن طریق ایدیولوژی بنیادگرایانه را به پناهندگان و نیز کودکان پاکستانی آموزش داد. مدارس به تولید انبوه سربازان پیاده و سازماندهندگان برای ادامهی جهاد پرداختند. هم طالبان افغانستان و هم طالبان پاکستان محصول همان هستند.
نگاه به گذشته نشان میدهد که نابغههای پشت آن “عمق استراتژیک”، به طور کامل همهی پیامدهای سیاست خود را در نظر نگرفته بودند. اما خطرات آن برای بسیاری از ناظران و تحلیلگران پاکستان قابل پیشبینی بود. یکی از نویسندههای برجستهی پاکستانی، اقبال احمد، در سال ۱۹۹۸ برای دان می نویسد: «طالبان مظهر یک بیماری مدرن هستند، [همان] علایم سرطان اجتماعی که اگر جلو رشد آن گرفته و از بین برده نشود، جوامع مسلمان را نابود خواهند کرد. این سرطان مستعد گسترش است و طالبان تا زمانی که با پاکستان در ارتباط باشند، مرگبارترین انتقالدهندگان این سرطان هستند».
اکنون همانطور که اقبال احمد هشدار داده بود، سرطان گسترش یافته است. طالبان پاکستانی (TTP) که با پیروزی در افغانستان جسور و تقویت شده، فعالیتهای خود را در پاکستان افزایش دادهاند. از اینرو، پاکستان از طالبان افغانستان خواسته است که بین دولت پاکستان و تحریک طالبان پاکستان یکی را انتخاب کرده و علیه برادران پاکستانی خود اقدام نظامی انجام دهند.
اساسا رهبری طالبان با معذورساختن خود از توجه به خواستههای پاکستان، اصرار دارد که آنان فاقد «ظرفیت» برای مهار تحریک طالبان پاکستان هستند. انتظار اینکه طالبان افغانستان علیه تحریک طالبان پاکستان اعلام جنگ کنند، سادهلوحانه است. آنان به صورت ارگانیک به عنوان بخشی از یک جنبش واحد هستند. اتحاد آنان با بیعتِ کلِ جنبشِ طالبان به یک امیرالمومنین (ملا هیبت الله) تثبیت شده است. اگر رهبری طالبان به تحریک طالبان پاکستان اعلان جنگ کند، رویاروییای که پیش میآيد میتواند سازمان آنان را از هم بپاشاند و در عین حال اعتبار آنان را در میان جهادگرایان جهانی خدشهدار کند.
اعتقادات بنیادی طالبان افغانستان به آنان اجازه نمیدهد که از تحریک طالبان پاکستان بخواهند که جهاد خود را متوقف کند. زیرا درخواست از برادران جهادگرا برای انجامندادن آنچه که همگی آنان یک تکلیف دینی می دانند مغایر با نظام اعتقادی اساسیشان بوده و به منزلهی ارتداد تلقی میشود. از این رو، رهبری طالبان در افغانستان از آنان خواسته است که فقط خشونت را کاهش دهند و با دولت پاکستان مذاکره کنند. باورهای اساسی طالبان افغانستان و پاکستان، قانون اساسی پاکستان را غیراسلامی میداند. بنابراین، این وضعیت «مومنان واقعی» را به جهاد برای اجرای احکام شرعی وا میدارد.
طالبانیسم واپسگراترین و ضدمردمیترین جنبش سیاسی در تاریخ منطقه است. محتوای اصلی آن ایجاد یک سیستم استبدادی است که مردم را از حق تعیین سرنوشت محروم میکند. این واقعا یک “سرطان اجتماعی” است و باید ریشهکن شود. تا زمانی که طالبان در افغانستان قدرت دارند، هر دو کشورِ پاکستان و افغانستان انتقالدهندهی این تهدید سیاسی خواهند بود. مبارزه با خطرات طالبانیسم باید تودههای هر دو کشور را متحد کند. مردم پاکستان این را باید درک کنند که فقط افغانستان آزاد، دموکرات و سکولار، مسیر رسیدن به پاکستان آزاد، دموکرات و سکولار خواهد بود. فقط ازین مسیر است که میتوانیم طلوع جدید و متفاوت را برای همهی مردم منطقه شاهد باشیم.
همایون رستگار، مسئول روابط زنتایمز است.