۱۲ ساعت کار در برابر هیچ؛ زنان روستایی قربانیان فقر، مردسالاری و سیاستهای زنستیز طالبان
ثنا عاطف و مهسا الهام*
سائره* ۴۳ ساله، زنی روستایی با تجربههای دشوار است و در یکی از روستاهای شهر ایبک ولایت سمنگان زندگی میکند. او بیست سال پیش، در چهارچوب رسم اجتماعی ناپسندِ «بدل»، به همسری مردی به نام عبدالرحمن، برادرِ همسرِ برادرِ خود درآورده شد. اکثر مردان روستا به زمینداری، مالداری و کارگری مصروفاند، اما عبدالرحمان، بیشتر اوقات خود را در قماربازی سپری میکند؛ چیزی که اصلیترین عامل رویدادهای ناگوار زندگی سائره را رقم زده است.
با ناامید شدن سائره از همسرش و از دست دادن بخش زیادی از وسایل خانه در قماربازی و نیز برای تامین نیازمندیهای خانواده، تنها اتکای اقتصادی او به تولید شیر و ماست از گاوی بود که در خانۀ روستایی خود داشتند. این محصولات لبنی را او، به کمک برادر همسر خود، به فروش میرساند که روزانه برای او در حدود صد افغانی درآمد ایجاد میکرد.
سائره از پنج صبح تا نُه شب مصروف مالداری بود تا بتواند زندگیاش را نجات دهد. او میخواست با استفاده از این درآمد ناچیز نیازهای غذایی فرزندان خود را تامین کند، اما پس از مدتی، عبدالرحمن، بدون اطلاع خانوادهاش، گاو را هم در قمار باخت. از دست دادن تنها منبع درآمد برای زنی که با تحمل دشواریهای فراوان میخواست چهار دخترش را بهرغم محرومیت از مهر کافی پدری، بزرگ کند، سخت تمام شد، اما او بازهم از پا ننشست.
اینبار سائره با توصیه و مشورت همسایهاش، در حیاط خانهاش به کشت و تولید سبزیجات آغاز کرد. او سبزیجات را با همکاری دو دختر بزرگش تولید میکند و با محصولاتی دیگر، که از روستا به مرکز ولایت سمنگان فرستاده میشود، میفروشد. این کار برای او روزانه از ۲۰۰ تا ۵۰۰ افغانی درآمد دارد.
با تمام شکستهایی که همسر سائره بر زندگی او تحمیل کرده بود، همه چیز در حال روبهراه شدن بود که دردناکترین رویداد زندگی او رخ داد. او میگوید: «به دیدن خشویم، که مریض شده بود، رفته بودم. رزما* دختر چهارم و سهونیمسالهام را در خانه مانده بودم. ناگهان سروصدای اطفال برآمد که کسی در جوی افتاده. همگی ورخطا به طرف جوی دویدیم. یکی از همسایهها داخل جوی شد و دخترم را بیرون کشید. تا آن لحظه نمیدانستم رزماست. با دیدن او چیغ زدم و طرفش دویدم. از دهانش آب میآمد. او را با سهچرخه از قریه به شفاخانۀ مرکز سمنگان رساندیم، اما دیر شده بود و او جان داده بود.»
زندگی روستایی برای زنان افغانستان با کارهای طاقتفرسا همراه است. زنان روستایی همپای مردان کار میکنند که علاوه بر خانهداری، شامل کشاورزی، نگهداری گاو و گوسفند و حتی جابهجایی بارهای سنگین علوفه و تولیدات مزارع میشود.
فوزیه*، زنی ۴۵ ساله، اهل ولسوالی شاهولیکوت قندهار است. روزهای نسبتاً تکراری او از حوالی چهار بامداد آغاز میشود.
این زن روستایی به زنتایمز میگوید: «قبل از اذان صبح از خواب بیدار میشوم و خمیر میکنم و بعد از آن به حیوانات (گاو، گوسفندان) آب و علف میدهم. بعد از ادای نماز صبح، برای تهیۀ چای صبح تنور را روشن میکنم. همچنین با استفاده از آتش آن نان و غذای چاشت را هم میپزم.» این در حالی است که فوزیه با همسرش در کار کشاورزی هم کمک میکند. او میگوید: «در زمینها زیره و انجیر کشت کردیم. باید زیرهها را جمع و پاک کنم و انجیر را ببافم و بعد خشک کنم. بعد باید رشقه را جمع کنم و یک پشتاره از آن برای حیوانات بیاورم. هنگامی که خانه میآیم خسته میباشم و با یک پیاله چای خستگی خود را رفع میسازم و دوباره به کار خامکدوزی و خیاطی شروع میکنم.» انجام این امور، برنامۀ روزانۀ غالب زنان روستایی در سراسر افغانستان است.
وجیهه*، دختری بیستساله، در ولایت غور، ولسوالی لعل و سرجنگل زندگی میکند. پدر او دو سال است که بهعلت شکستگی پا نمیتواند کار کند و مادرش هم بیشتر به امور داخلی خانه میپردازد، به همین خاطر، وجیهه و برادر هفدهسالهاش بیشتر کارهای دامداری و کشاورزی را انجام میدهند.
این خانوادۀ چهارنفری بیست رأس گاو و گوسفند دارند که یکی از منابع درآمد آنان شیر این حیوانات به شمار میرود. وجیهه به زنتایمز میگوید: «تمام مسئولیت زمینداری و مالداری بر دوش من و برادرم است. ما زمین زیاد داریم. من وبرادرم علفها را درو میکنیم و تقریباً در طی دو الی سه ساعت راه به خانه میآوریم. درو کردن علف برایم خیلی سخت است. بعد از درو کردن علف، باید آن را بسته و بر الاغ بار کنیم و به خانه بیاوریم. علف تازهای را که بهار به گاو گوسفندانمان میدهیم، بر پشتم میآورم. با نزدیک شدن زمستان باید برای گوسفندان علف ذخیره کنیم که کارمان بیشتر هم میشود.»
وجیهه از فروش علوفۀ اضافه، سالانه تا ۵۰ هزار افغانی نیز درآمد دارد که صرف تامین نیازمندیهای اساسی خانواده مانند: برنج، آرد، شکر، پوشاک و درمان میشود. این دختر روستایی که در کنار برادرش نانآور خانوادۀشان بهشمار میرود، میگوید در برخی مواقع که درآمدشان کم میشود مجبورند گاو و گوسفندانشان را به فروش برسانند.
زنان روستایی با اینکه چنین کارهای آسیبرسانی را تحمل میکنند، اما کمتر به خدمات کافی و مناسب درمانی دسترسی دارند. آنان اغلب، بهعلت انجام کارهای سخت و جابهجایی بارهای سنگین، دچار بیماریها و آسیبهایی مزمنی چون دیسک کمر و درد عضلاتاند.
پروین*، دختری پانزدهساله و اهل ولسوالی پنجوایی قندهار است. در خانوادۀ او پسری وجود ندارد و به همین خاطر او با پدر و کاکایش که بنّایند، همکاری میکند. کار او جابهجایی خشتهای سمنتی هفتکیلویی میباشد. این دختر نوجوان به زنتایمز میگوید: «حدود نُه ماه میشود که کمرم درد میکند. روزهای اول کمکم درد داشت و فکر میکردم شاید بهخاطر خستگی باشد و معمولاً با خوردن یک قرص مسکن تسکین پیدا میکرد. اما با گذاشت زمان دردم بیشازحد شد که نشستن و ایستادن برایم سخت شد. هنگام عادت ماهانه، کمرم بیشتر درد میکند و نمیتوانم ایستاد شوم و خونریزیام بیشتر از قبل است. وقتی پیش داکتر رفتم، گفت، بهعلت انجام کارهای سنگین، مهرههای ستون فقراتم نزدیک شده که باید عملیات شود.» با این حال دسترسی به داکتر برای بسیاری از این زنان دشوار است. آنان مجبورند کیلومترها راه را طی کنند تا به نزدیکترین پزشک یا مرکز درمانی برسند.
فوزیه میگوید: «به ترانسپورت و خدمات صحی دسترسی نداریم. مریض که میشویم، مجبوریم ساعتها راه از ولسوالی تا شهر را توسط موترسایکل طی کنیم. همیشه نمیتوانیم به داکتر برویم، بهخصوص هنگام مشکلات صحی زنانه، مجبور میباشیم از دواهایی خانگی استفاده کنیم.»
در حالی که محصولات روستایی که زنان در تولید آن نقشی مستقیم و مهم دارند، اصلیترین منبع درآمد خانوادهها بهشمار میرود، با قدرتگیری گروه طالبان و محدودیتهایی که این گروه بر کار و گشتوگذار زنان وضع کردهاند، این درآمد کاهش زیادی یافته است.
معصومه*، زنی حدوداً ۴۰ ساله از روستاهای ولسوالی کرخ هرات است. او دو دختر دهـسیزدهساله و یک پنجساله دارد. همسر او در حکومت سابق پولیس بود و سه سال قبل در یک عملیات تصفیهای که فرماندهی پولیس هرات علیه طالبان راهاندازی کرده بود، جانش را از دست داد. فرد نزدیک دیگری وجود نداشت تا مصارف آنان را بپردازد و به همین خاطر پس از کشته شدن همسرش، معصومه برای پیشبرد زندگی خود به تولید محصولات لبنی چون: شیر، ماست و مسکه روی آورد. او در گفتگو با زنتایمز میگوید: «بعد از اینکه حمیدالله، همسرم شهید شد، مجبور شدم شیر دو رأس گاوم را دوشیده و به فروش برسانم. صبحها بعد از اذان شیردوشی میکردم و بعد از جوشاندن، برای فروش به مرکز ولسوالی کرخ میبردم. زنان زیاد دیگری هم همین کار را میکردند.»
تا قبل از قدرتگیری طالبان، معصومه از این طریق بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ افغانی به دست میآورد که میتوانست مخارج خانوادۀ چهارنفریاش را تامین کند. معصومه میگوید: «وقتی که طالبان آمدند هم بهخاطر محدودیتهای آنان و هم بهخاطر فرهنگ جامعه و فکر مردم، خیلی از زنها دیگر نتوانستند به بازار بروند و محصولات خود را به فروش برسانند. طالبان اگر زنان را ببینند که به مردان چیزی میفروشند، با آنها برخورد زشت و آنها را لتوکوب میکنند.»
همزمان با تحمل دشواریهای معمول زندگی روستایی از سوی این زنان، سیاستهای ضد زن گروه طالبان بهصورت مستقیم کاروبار زنان را هدف قرار داده است. بهعنوان مثال، این امر سبب شده که این زن محصولات لبنی خود را به جای بازار، در خانۀ خود و با نصف قیمت به فروش برساند. به گفتۀ او، حالا روزانه نهایتاً «از هفت یا هشت کیلو شیر، فقط مبلغ ۱۵۰ افغانی برای او باقی میماند.»
یادداشت:
– ثنا عاطف و مهسا الهام، نامهای مستعار گزارشگران زنتایمز در افغانستان است.
– بهمنظور حفظ امنیت افراد، در این گزارش از نامهای مستعار استفاده شده است.